نگاه به نامحرم عمر را کوتاه میکند نگاه به نامحرم عمر را تباه میکند نگاه به نامحرم حرام است حرام است
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست تقدیم به روی ماه عالم مهدی موعود منجی تمام عالم هر که منجیست خدا یارو نگهدارش باد هم که عیسی و موسی محمد باشد طراح و نوسینده حجت اله عرفانیان مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صدحدیث آئینه روی محمد علیست دره علم خدا غیر از علی نیست جانشینه مصطفا این مرتضی مولاء علیست به ابجد خانواده محترم پیامبر583 پادشاه اصلی عالم 583محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 شبکه نور 583پادشاه اصلی عالم 583به قرارداد الله 583 اهل بیت فاطمه 583 امت اسلامی583اهل دین قرآن اسلام 583به ابجداهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام=583 583شبکه نور 583 شبکه نور583 اهل بیت فاطمه 583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت محمد علی فاطمه حسن حسین 583 میشود 385 شیعه 385 74 فرقه گمراه دین اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشیدبه ابجد 245 دینه بحق الله 245 افق دین اسلامه حق245اسلامه حق245 فاطمه +علی =245 علی110+135فاطمه=245 یا اسلام محمد 245 با اسلام علی 245دین الهی فاطمه 245با اسلام علی 245 با اسلام بحق بدینه حق اللهی 245 با دین انسان 245 اهل منطقی 245بسیجیان علی 245 مقام جانباز 245دعا کنید مهدی بیاید 245 انقلابیان 245 بسم الله الرحمن الرحیم 786- 541 عمر ابوبکر =245 اسلامه حق 245حکم الهی دین الله245 فاطمه 135+110 علی=245 اسلامه حق 245 سلطان سریرولایت علی قل انماولی یکم الله علی245مدار245مراد245 ما شیعیان فقط اهل بیت پیامبر را دوست میداریم و از کفار قریش بیزاریم به ابجد با قاصبان اهل بیت 786-245 اسلامه حق 245 علی فاطمه =541 عمر ابوبکر 231 باقاصبه دین الله231 ابوبکر231 راه دزدی231 فلسفه دین الله 385شیعه 385 حرفهای حسابی 385راز اهل عالم 385فرق نمیکند که سنی بر حق باشد یا شیعه وحدت اسلام برایم مهم است و پذیرش بحق به ابجد وحدت کل اسلام 600 منهای 541 ابوبکر و عمر = 59 مهدی 59 بزودی خواهد آمد و همه ادیان را به وحدت فرا میخواند ما باید کمکش کنیم صحابه حضرت مهدی بودن زحمت داردو 202دین الهی محمد 202 یعنی علی 110+92 محمد=202 بلغ اولا بکمالهی کشف دوجا به جمالهی حسنت جمیعو خصالحی صلو علیه و آلهی حاتفی گفت دیدم من آن کتف نبی دوره خاتم تا به شانه بود علیا"علیا"یا علی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است بوود نام مولاء الهی بحق که وصی مصطفی مرتضایی بت شکنی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است اسلام نجاتبخش 1488 - 1202 عمر ابوبکرو عثمان = 286 یعنی 286 عید محمد علی 286 به ابجد 12منتخب12 اسلام 12 حق 12اخلاق12 نجاتبخش 12 اسلام 12 نجاتبخش 12 قلب 12هوا 12 ساعت 12 ماها 12 قلب 12جانها 12حم 12 گل گل12 دلی که نیست حب علی سنگ است چرا که نور وی و نور حق هماهنگ است مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست وصی بحق محمد سلام سَلاَمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ سلام بر جمال حیدر کرار اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیسو حیل دیو مسلمان نشود فتنه های دین 615-541 = 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =74باعث 74 فرقه شدن دین شدند74والشجرتها الملعونه 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون 74 به هزار نام خدا قسم 1000به ابجد محمد مصطفا 92 قسم = 1092 منهای ابجد سه خلیفه کن 1202- منهای 1092 = 110مولا و مقتدای عالم علیست افتخار دین 1346- 1202= 144 ضرب 12 امام در خودش 144 ابجد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا" و لا تفرقو 144 گمراه دین 310 عمر 310فاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار310 مانع های سده دین 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310310مفسدین به جهان310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق 310بفریبی ها310مکرن310 کفری 310گمراه دین310عمر 310منکر310 نیرنگ310عمر310با قاصب کل دین 310 بناحق پلید اهله دینه310 بیداد گرانه ابله 310 احمقان اهل دینی 310 یا وهابیه منافقه 310احمقان اهل دینی 310 فاسدان پلید دین ها 310 بمار زنگی 310کفری 310 عمر 310 310کلب کلب هار310 ابله منافقا 310نمرودی310 ناحق عالمی 310 عمر 310بمار زنگی 310منکر 310جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 اباجهل در دین 310 ابالهبا در دین 310 اباجهل در دین 310 بیداد گران ابله 310 قاصبان بدین 310نامردیه 310 کفری 310 عمر 310 گمراه دین 310یا بلاء دین اسلام 310نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310دلیل نفاق310 عمر 310 جاهل منافق310 ابله منافقا 310 با اهل منافق 310 310اباجهل در دین 310 کفری310 احمقهای فاسد 310 منکر 310 حرامزاده پلید 310وهابی کودن دین اسلامی310 قاصبان بدین 310 رمززناه 310 گمراه دین310 کوره دینیه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین310یا بلاء دین اسلام 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 دلیله نفاق310کفری310 نیرنگ310نمرودی 310 کلب کلب هار 310 عمر 310سگ هار پلید 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310سامری310 310دائش وهابی نادان 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310یا بلاء دین اسلام 310 سگ مردها310 نیرنگ 310نمرودی 310سامری310 گمراه دین310یا بلاء دین اسلام 310 نیرنگ 310 منکر 310 کفری 310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310ناهنجار 310پلیدی بقاصبانی 310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310احمق بی دین ها 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 گراز ناهلی 310 دزده دین اسلامی 310 نار جهیما310بدعت شیطانه 851-541= 310عمر 310 با اهل منافق 310 حرامیان 310 بمزاحم های دین اسلام 310 رزل بدینی 310 با اهل منافق 310 اهل دین دین عدوالله 310عمرفاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310 مفسدین به جهان310 310فاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار310 مانع های سده دین 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310310مفسدین به جهان310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310 فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق310 310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310 فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق310بفریبیها310 مکرن310 کفری310گمراه دین310عمر 310قاصبه دین الله310 فریب کاران اهل عالمی 715 -541 فتنه ها عمر ابوبکر = 310 عمر 310 گمراه دین 310خاک عالم بر سرت کنم عمر عرعر خر هم بوود لعن عمر این نام 310چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکندتف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکروعمر عثمان بوود عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 اهل بی مغز بدین 231ابوبکر 231با قاصبه دین الله 231 لانه جاسوسیه 231 قاصب ابله 231231محکومان بدین 231ادیانی جعلی باطل 231 دو رویه 231 یا ابوسفیانی 231 نفاق231 فاسق231 اهل بقاصب231یا اهل مفسد 231 اهل نامرد 231 محکومان بدین231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231 با جاهلا نادان ملحد 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 یا ابوسفیانی 231لانه جاسوسیه231 ادیانی جعلی باطل 231 دورویه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر نابحق دینها 231 بااحمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 ابوبکر و عمر 541در غدیر خم دین کامل شد اکملتو لکم دینکم بعد از وفات پیامبر دشمنان دین خدا گمراه دین 310مکرن 310کفری310 ناحق عالمی310 عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310 اهل نابکار 310بعالم بی عملی 310 پرمدعاه 310با نادان کل عالمی 310 ابله بکل عالم 310 فاسق دینه 310 پلید فاسدان دین 310 احمق ها نادان پلید 310 پلیدها احمق نادان 310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310 سامری310 گمراه دین310مکرن 310 بکج راه 231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی 231ابله بکل عالم 231دزدا فدک نگونه 231ابوبکر 231رکب وبا 231 احمق ملحد 231 اشراردینها772-541 عمر و ابوبکر= 231 با فاجعه جهانی 231 به لعین دین 231 ابوبکر231لعین بدین231 بکودن احمق 231 دین حرام الهی 231 نفاق 231 عصیان 231 فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم - 310 عمر =661 عثمان -231 ابوبکر =430 مقصر به ابجد (ریاست کفر )971 ظالم میباشد 971-661 عثمان = 310 عمر310 با قاصب دین الهی 310 عمر 310 منکر 310 حرامیان 310 کفری 310 عمر ابوبکر231+ 310عمر 310ناحق عالمی = 541فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر وابوبکر فتنه عالم بودند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند به ابجد صغیر شیطان 22 مقصر 22 هذیان 22 عمر22شیطان 22 ابابکر22دشمن اسلام22 مجرمان 22 منافقان 22 بدبختی 22 بدیها 22 دروغ 22نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 مکارا 22 روباه 22 ابوبکر رکب وبا من از خار سر دیوار دانستم بناحقی دو سال خلافت نکرده از دنیا رفت عمر به او سم ری سامری قوم محمد او را به درک اسفل سافلین فرستاد در طبقه سوزان جهنم که به آنجا اسفله سافین میگویند فقط شیطان نمرود شداد حامان فرعون عمر ابابکر شمر یزید معاویه و بت پرستان و قاصبان ولایت را عذاب میکنند قرار دارندهفت طبقه زیرداخل جهنم سوزان ترین جای جهنم را درک اسفله سافلین میگویند علمی فراتر از کهکشان ریاضی در قرآن به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر عمر 541 مقصر 430+231 ابوبکر= 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541گمراه دین بناحق دینها 541 ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 مردان گمراه 541جهل عرب ابله به کل عالم 541 اباجهل در دین عقیده باطل 541کفری دین حرام الهی 541دلیل نفاق به لعین دین 541 به دقل باز کودن با قاصب کل دین541 پلید ناکسان حرامیان 541ابله منافقا بناحق دین ها 541 بی دینها احمق جاهل منافق 541جهل عرب عقیده باطل541ملحد ها یا منافق آل سعود 541شیطان آل سعود541 آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی 541دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی 541 با قاصب کل دین نفاق541 کافر پلید دین اسلام 541مجرمین بدین اسلام با دشمن ابله نادان 541 به نامرده ابله دین 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541آفت کلی 541انحرافه دین اسلام یا حقه بازان پلید اسلامی به نامرده ابله دین 541 عقیده باطلی نامردی 541 با منافقان ابله ملحد نادان 541دشمنه اسلامی 541کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541انحرافه دین اسلام 541
قالب وبلاگ 1
داستانهای زندگی 1
ابزار وبلاگ 1
خرید لایسنس نود32 1
بزرگترین سامانه تبادل لینک 1
بهترین ریمل - ریمل حجم دهنده و بلند کننده 1
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 361
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 394
بازدید ماه : 1162
بازدید کل : 90173
تعداد مطالب : 437
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



به ابجدظالم 971- 430 مقصر = 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541توهین دین ها 541 بنامردان قاصب 541 مردان گمراه 541 مجرمین بدین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 آل سعود 171+370 شیطان = 541 عمر ابوبکر541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 مرگ کافر 541 آفتین 541 عداوتین 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها541 آل سعود 171 +370 شیطان = 541 قاتلی 541 دشمنه اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541منافقان پلیده دین 541 با ناکس های اهله قرآن 541مقصرا دین الهی 541 نامردان اصلی دین 541بنامردان قاصب 541 مردان گمراه541 فاجران دین اسلامی 541 مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 مردان گمراه 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 مقصرا دین الهی 541 بنامردان قاصب 541 مردان گمراه 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541 به اولین قاصبان احمق پلید 541 نامردان اصلی دین 541 به ابجد آفتین 541 کافر پلید دین اسلام 541آفتین 541فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 میباشند 541احمقان فاسد دین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 با ناکسهای اهل قرآن 541 مقصرا دین الهی 541 فاسد ترین نامرد اهل دین 541 مجرمین بدین اسلام 541مردان گمراه 541 بنامردان قاصب 541 کافر پلید دین اسلام 541 احمقان فاسد دین اسلام 541مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر


 خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال به ابجد اسلام132+ 92محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال

 

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز = 351 قرآن 351 فارسی 351 +14 معصوم = 365 روز سال

واژه « اهل ‏سنّت و سنّی » در قرآن و سنّت

در قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، حتّی در کلمات اصحاب نیز یافت نمى‏ شود .ولی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ما مثل شما نامرد نیستیم و حق را می پذیریم

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: 

به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دين الهي +17 ركعت نماز +14 معصوم = 365 روز سال بنازم من جوانان وطن را  که شیعه میشوندهر دم به والله    به ابجد کبیر خیانت کاران اهل دین 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر رکب وبا مقصر430+231 ابوبکر= 661 عثمان661+310 عمر = 971 ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ارتش کفار1202 بکافران محض1202        شیعه یعنی چه 385 اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385 شیداء 385 شهید الله 385 باآل قرآن 385 نام شیعه12 بار در قرآن آمده 926مکتبه حق قرآن 926 -541 عمر ابوبکر=385 شیعه385راه الله با دین الله 385 قاله رسوالله ان مدینه" العلم و علی بابها  926 -541 فتنه ها عمر ابوبکر= 385 شیعه

عمربن خطاب مبغوض پیغمبر اکرم (ص)

از ابو موسى اشعرى روایت شده است که گفت :

عمر پرسش هایى از پیغمبر کرد که باعث نارحتى رسول خدا - صلّى اللّه علیه وآله - گردید، حضرت به طورى غضبناک شد که عمر آثار غضب را در چهره پیغمبر - صلّى اللّه علیه وآله - مشاهد نمود.

بخارى نیز این روایت را در صحیح خود، جلد اول ، باب : ابواب کتاب العلم ، باب : الغضب فى الموعظة والتعلیم ، ص 19، آورده است .

باید دانست کسانی که خدا و رسول اکرم ص را آزار می دهند به گفته خداوند در قرآن، لعنت شده و مستحق عذاب شدید الهی هستند:
قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را مى‏ آزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان می‏کند، و براى آنان عذابى خوارکننده عذابی الهی آماده کرده است. (احزاب/57)
به علم ابجد عمر22 ابوبکر27=49 عذابی الهی49کافرانه دین 49

عمربن خطاب و  پرتاب میوه نیم خورده به صورت پیامبر (ص) عمر احمق ترین یار منافقان خبر چین غده سرطانی بود  به علم ریاضی قرآن شیطان22شیطان22عمر 22ابابکر22بدبختی22مقصر22شرابیا22مجرمان22منافقان22درآتشه22دوزخه22

 

وابجدعمر ابوبکر49مکر حیله49به علم ابجد عمر22 ابوبکر27=49 عذابی الهی49کافرانه دین 49 49شجره ملعونه49 دشمن الله و قرآن49شجره ملعونه 49دشمن اصلی دین49نادان ترین دشمنه49دشمن الله و قرآن 49اهل ذلالت دین49دشمنان پلید دین 49 یا گمراه پلید 49 با دشمن اهل  قرآن49 فاسد بدین الله 49 فاسق بدین الله 49 مکر حیله49یا گمراه پلید49 فاسد بدین الله 49 فاسق بدین الله شیطان گمرهی 49 دشمنا قرآن 49 توهین دروغ 49 دروغ توهین 49 زندیق اسلامی 49 میباشد، شجره ملعونه 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 ملحده خبیث 49 اهل کفار اسلام 49 بدترین خلق امت 49 به مجرمان خبیث 49 قصب خلافت الله 49 اهل ذلالت دین 49 جاهلان بدین اسلام 49 اهل کفار اسلام 49 عمر 22+27 ابوبکر= 49 بدترین خلق امت 49 دینه گمراهی 49  اهل ذلالت دین 49 مخالفه قرآنی 49 با فاسقان منافقان 49 منافق بدین اسلام 49 باطل فرقه ها 49 بی دین امت اسلام 49 اهل ذلالت دین 49 عمر ابوبکر 49 شجره ملعونه 49شکاف دینهای 49مخالفه قرآنی 49 با فاسقان منافقان 49 منافق بدین اسلام 49 باطل فرقه ها 49 بی دین امت اسلام 49 اهل ذلالت دین 49 عمر ابوبکر 49 شجره ملعونه49اهل ذلالت دین 49دشمن اصلی دین 49 دشمن الله و قرآن 49 فاسد بدین الله 49  دشمن الله قرآن49دشمن اصلی دین 49نادانترین دشمنه49 مکر حیله49وَمَثلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ این آیه 49 حروف ابجد ابوبکر 27+22 عمر = 49 به ابجد صغیر هم 49شیطان گمرهی49 وَ وَیْلٌ لِلْکافِرینَ مِنْ عَذابٍ شَدیدٍ =  ویل للکافرین من عذاب شدید = علم حروف این آیه هم 22 حرف میباشد علم نقطه میگوید به 14 معصوم خیانت شده  22شیطان 22 ابابکر 22 بدبختی 22 بناحقه 22 نابحقه 22 دشمن اسلام22 عمر 22 ابابکر22 مجرمان 22 منافقان22 عمر 22 هذیان 22 مقصر22 بدبختی22 دشمن اسلام 22 ابجد شیطان هم 22 عمر 22 ابابکراین آیه قرآن هم 22حرف میباشد بشمار 22(اَلَّذينَ غَلَبَت أَهوَائَهُم عُقُولَهُم، يعني صحابه) معناي حقيقي كتاب خدا را تحريف كردند (حَرَّفوا) و آن را دگرگون ساختند (و غيّروه)» (عسكري، تفسير، 95؛ ن. ك. به: ابوبکرابجدفساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر = 22 عمر ابجد فساد تباهی 563 - 541 عمر ابوبکر=22عمر

 

به ابجد شیطان 22 هذیان 22 عمر22 ابابکر22 دشمن اسلام 22 بدبختی 22 نامردان 22 دینها 22 مکارا 22مجرمان 22 منافقان 22 شرابیا22 با خودسرا 22 شرخراه22سرخراه  22خیانت ها 22 گمرهه 22 مقصر22 عمر 22 شیطان22 ابابکر22 مجرمان 22 منافقان 22 اهل آتشه 22دوزخه 22درآتشه 22دوزخه 22 خردجال 22 نامردان22 مقصر 22دینها 22عمر 22 ابابکر22 شیطان 22

 

واژه « اهل ‏سنّت و سنّی » در قرآن و سنّت

 

در قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، حتّی در کلمات اصحاب نیز یافت نمى‏ شود .ولی نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ما مثل شما نامرد نیستیم و حق را می پذیریم

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:در کتاب «شناسایی هفت تن در صدر اسلام» آمده است که ابی عسیب روایت کرده است: «که رسول خدا شبی بیرون آمد و مرا خواند. من نزد او رفتم. به ابوبکر گذر کرد او را فرا خواند. به عمر رسید او را هم صدا زد، تا نزدیک دیوار خانه بعضی انصار رسیدیم. به صاحبخانه فرمودند: چیزی به ما بخورانید. او مقداری انگور آورد. همه خوردند. پس آب خواست، آب هم آشامید. سپس چنین گفت: از شما از این نعمتها سوال خواهد شد. عمر آن انگور را گرفت و محکم به زمین زد تا آب آن به صورت رسول خدا پاشیده شد؛ سپس چنین گفت: «یا رسول الله انّا لمسئولون عن هذا یوم القیامۀ» یعنی ما از این عمل هم سوال می شویم. رسول خدا فرمود: چنین است»

این واقعه در کتب زیر مندرج می باشد

- من حیات خلیفه عمربن خطاب؛ عبدالرحمن احمد البکر

- شناسایی هفت تن در صدر اسلام؛ عباس نجفی راسخی

- سبعۀ من سلف؛ علامه فیروزآبادی

- سنن (شعب الایمان) ؛ بیهقی

- المصابیح؛ ابی محمد الحسین بن مسعود فراء بغدی

- تفسیر جامع البیان؛ محمدبن جریر طبری، ج3

- مرقاة المفاتیح فی شرح مشکاة المصابیح؛ علی بن سلطان محمد قاری

- مسند؛ احمدبن حنبل، جلد 5

- الاصابه فی معرفۀ الصحابه؛ ابن حجر عسقلانی، ج7

- حلیۀ الاولیاء؛ حافظ ابونعیم، ج2

ابنه ای بودن عمر از کتب معتبر اهل سنت "کان سیدنا عمر مابونا !!!"

ابن سعد در بحث استخلاف عمر می گوید:
قال: أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: ما بقی فی شی‏ء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نکحت و أیهم أنکحت.
یعنی: عمر میگوید:از احوال وامور جاهلیت چیزی در من باقی نماند الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که کسی مرا بکند یا من کسی را بکنم. (1)

 

بخاری در صحیح خود چاپ هند می گوید:

کان سیدنا عمر مأبونا ًو یتداوی بماء الرجال

یعنی آقای ما عمر ابنه ای بود و با آب مردان خود را مداوا می کرد.

ابن حجر عسقلانی در فتح الباری شرح بخاری چاپ بولاق برای توجیه این مطلب می گوید: ماء الرجال نبت ینبت فی الیمن. یعنی ماءالرجال گیاهی است که در یمن می روید !
و جواب ابن حجر را یکی از بزرگان چه خوب داده است که:ماءالرجال نبت،ینبت بین الصلب و الترائب. و همچنین سیوطی در کتاب تصحیح لغة ابنة چاپ بولاق، و ابن اثیر جزری در اغلاط القاموس به این مطلب تصریح کرده اند.
(توجه داشته باشید که این سند در بخاری های فعلی کاملا حذف شد)
همچنین احمد بن محمد السیاری در التنزیل و التحریف می گوید: شخصی بر امام صادق علیه السلام وارد شد. و گفت: سلام بر تو ای امیرالمومنین !
امام صادق علیه السلام ایستادند و فرمودند: همانا این اسم تنها مختص مولا امیرالمونین علی بن ابیطالب علیه السلام و هیچ کس صلاحیت آن را ندارد. و کسی راضی نمی شود او را امیرالمونین علیه السلام خطاب کنند مگر اینکه مابون باشد! و اگر ابنه ای نباشد به آن مبتلا می شود

و این قول خداوند است که میفرماید

إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلَّا شَیْطاناً مَرِیداً (نساء/117) یعنی: نمى‏خوانند جز خدا مگر منفعلها (مادگانی) را، و نمى‏خوانند مگر شیطان بیفائده را. (2

این در حالی است که در بسیاری از روایات آمده مردم ابوبکر ، عمر و عثمان را "امیرالمومنین" می نامیدند. و ایشان نیز هیچگاه به این مساله اعتراض نکردند و بلکه از این لقب راضی نیز بودند !

 اسناد:
(1) طبقات الکبری ج3ص269چاپ بیروت سال 1377ه ق 1957میلادی
(2) مستدرک الوسائل ج10ص400

 

طبری می گوید: عمر،به سوی خانه علی که طلحه، زبیر و گروهی از مهاجران نیز در آن بودند آمد و گفت: به خدا سوگند! برای بیعت با ابوبکر از خانه خارج شوید وگرنه خانه را به آتش میکشم...

 

         

تاریخ طبری ج3 ص202

منبع: سایت http://omar-obe.blogsky.com

ن عبد ربه زمانی که اسامی کسانی که با ابوبکر را میشمارد میگوید: آنها علی، عباس، زبیر، و سعدبن عباده بودند؛ اما علی، عباس و زبیر درخانه فاطمه نشسته بودند.

ابوبکر به عمر بن خطاب ماموریت داد تا برود و آنان را از خانه بیرون بیاورد و درصورت مقاومت با آنان درگیر شود عمر با شعله آتشی که به همراه داشت، به سوی آنها حرکت کرد فاطمه چون با این صحنه مواجه گردید, فرمود: ای پسر خطاب! آتش آوردی تا خانه مرا بسوزانی؟ گفت: آری، مگر آن که به آنچه امت در آن داخل شده (بیعت با ابوبکر) شما هم داخل شوید...

 

           

العقدالفریدج5 صفحه 13

یامبر اکرم صلی الله علیه واله در قسمتی ازخطبه فرموده اند: ای مردم! چیزی نمی­گذرد که پس از من امامان و سردمدارانی پدید آیند که خلق را به آتش و دوزخ فرا خوانند ... حضرت در توضیح این امامان دعوت کننده به آتش میفرمایند .. هشدار باشید که اینان همان ((یاران صحیفه)) اندحالا سوال اینجاست که اصحاب صحیفه یا همان امامان دعوت کننده به سویآتش چه کسانی هستند ؟؟؟ 

ماجرای این صحیفه در کتاب بحارالانوار ج28 ص 111-96 و همچنین کتابسلیم بن قیس هلالی ص 154 و 161 آمده است.

صحیفه ملعونه اول

نطفه‏ اصلی توطئه آنگاه منعقد شد که دو نفر از رؤسای منافقین دریک تصمیم اساسی با هم پیمان بستند که:

اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد نگذاریم خلافت وجانشینی او در اهل بیتش مستقر شود.

سه نفر دیگر هم دراین تصمیم با آنان هم پیمان شدند، و اولین معاهده را این پنج نفر در کنار کعبه بینخود امضا کردند و آن را داخل کعبه زیر خاک پنهان کردند. این ماجرا در حجة الوداعمقارن روزهایی که پیامبر صلی الله علیه و آله مردم را برای حضور در غدیر آمادهمی‏کرد بوقوع پیوست.

در اجرای اینتوطئه شوم، چهار نفر از آنان سراغ مهاجرین رفتند، و معاذ بن جبل که یکی از این پنجنفر بود گفت:

شما مسئله را ازجهت مهاجرین حل کنید، من درباره‏ی انصار ترتیب امور را خواهم داد!

از آنجا که سعد بن عباده رئیس انصار،کسی نبود که با ابوبکر و عمر هم پیمان شود، لذا معاذ سراغ بشیر بن سعید و اسید بنحضیر که هر یک بر نیمی از انصار- یعنی دو طایفه‏ی اوس و خزرج- نفوذ داشتند آمدو آن دو را با خود در غصب خلافت هم پیمان نمود.

توطئه قتل پیامبر توسط عمر ویارانش

در حجة الوداعهمان پنج نفر اصحاب صحیفه با نُه نفر دیگر نقشه‏ی قتل حضرت را در راه بازگشت از مکهبه مدینه ریختند. نقشه چنین بود که در قله‏ی کوه اَرْشی کمین کنند و همینکه شترِپیامبر صلی الله علیه و آله سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت سنگهایبزرگی را به طرف شتر رها کنند تا بِرَمَد و حضرت را بر زمین بزند، و آنان بااستفاده از تاریکی شب حمله کنند و پیامبر صلی الله علیه و آله را بقتل برسانند. بعدهم متواری شوند و خود را داخل مردم نمایند تا شناخته نشوند.

خداوند تعالیپیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده‏ی حفظ او را داد. همینکه شتر پیامبر صلیالله علیه و آله به قله‏ی کوه رسید و به سمت پایین به‏راه افتاد، منافقین سنگهایبزرگ را از بالای پرتگاه به طرف شترِ حضرت رها کردند.

پیامبر صلی اللهعلیه و آله با یک اشاره به شتر فرمان توقف دادند، و این در حالی بود که حذیفه وعمار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را راهنماییمی‏کرد. با توقفِ شتر، سنگها رد شدند و حضرت سالم ماندند. منافقین با شمشیرهایکشیده به حضرت حمله کردند، ولی حذیفه و عمار مقابله کردند و با شمشیر به آنان حملهبردند و آنها را فراری دادند.

منافقین به پشت سنگها خزیدند تا خود را بهقافله ملحق کنند؛ ولی با اشاره‏ی پیامبر صلی الله علیه و آله نوری تابید و برایلحظاتی فضا را روشن ساخت. حذیفه و عمار چهره‏های چهارده نفر را که پشت صخره‏ها پنهان شده بودندبه چشم خود دیدند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمروعاص،طلحه، سعد بن ابی‏وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیدة بن جراح، ابوموسی اشعری،ابوهریره، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولیابی‏حذیفه.

پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور بودبا آنان درگیر نشود، چرا که در آن شرائط حساس فتنه‏ای بپا می‏شد و زحمات گذشته درمعرض خطر قرار می‏گرفت، و بار دیگر منافقین به مقاصد خود دست می‏یافتند

صحیفه ملعونه دوم

پس از ورود به مدینه، منافقین در خانه‏ ی ابوبکر جلسه‏ ای مهم دیگری تشکیل دادند. در این مجلس سی وچهار نفر از بزرگان منافقین که اغلب پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در رأس امور قرار گرفتند شرکت داشتند. هر یک از اینان یا از رؤسای قبایل بودند یا گروه هایی از مردم را همراه خود داشتند که از جمله‏ ی آنان ابوسفیان و پسر ابوجهل و خالد ابن ولید بودند.

در این جلسه اساسنامه‏ ی نقشه‏ های آینده را تنظیم کردند و همه ‏ی افراد طوماری را امضا کردند؛ و آنرا به ابوعبیده‏ ی جراح سپردند تا به مکه ببرد و در کنار صحیفه‏ ی اول در کعبه پنهان کند.

سخنرانی پیامبر دربارهصحیفه‏ ملعونه‏ دوم

هنگام فجر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز صبح را به جماعتخواند و در محراب نشسته و ذکر گفت تا آفتاب طلوع کرد. پس از طلوع آفتاب حضرت رو بهابوعبیده جراح کرده فرمود:

خوشا به حال تو که امین این امت شده‏ای!

سپس این آیات را تلاوت فرمود:

فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّیَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً، فَوَیْلٌلَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ اَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ

وای بر کسانی که نوشته‏ای را به دست خویش می‏نویسند و سپسمی‏گویند: این از سوی خداست، تا با آن مبلغ کمی به دست آورند. وای بر آنان از آنچهدستانشان می‏نویسد و وای بر آنان از آنچه کسب می‏کنند.

آنگاه فرمود: کسانی که در این امت چنین نوشته‏اند شباهت دارند بهآنان که خدا می‏فرماید:

یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لایَسْتَخْفُونَ مِنَ اللهِ وَهُوَ مَعَهُمْ اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لایَرْضی مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ الله بِمایَعْمَلُونَ مُحیطاً

از مردم مخفیمی‏کنند اما از خدا مخفی نمی‏کنند و خدا ناظر آنان است هنگامی که شب را سحر می‏کننددر سخنی که خدا راضی نیست، و خدا به آنچه انجام می‏دهند احاطه دارد. سوره‏نساء: آیه‏  108

سپس فرمود: امروزگروهی در امت من تشکیل یافته‏اند که در صحیفه نوشتنشان مانند سردمداران زمان جاهلیتشده‏اند، که صحیفه‏ای بر علیه ما نوشتند و در کعبه آویزاننمودند. خداوند به آن عده امکانات می‏دهد تا آنهاو کسانی را که بعد از آنان می‏آیند امتحان کند و انسانهای خبیث و پاک را از هم جداکند. اگر نبود که خداوند به من دستور داده از آنها روی بر گردانم برای مقدّری کهمی‏خواهد به انجام برساند، هم اکنون آنان را پیش آورده و گردنشان را می‏زدم .

حذیفه ادامه داد: بخدا قسم دیدیم هنگامی که پیامبر صلی الله علیهو آله و سلم این سخنان را می‏فرمود لرزه بر اندام امضاکنندگان صحیفه افتاده واختیار از کف داده بودند، بطوری که بر هیچ یک از حاضران در مجلس مخفی نماند که حضرتبا سخن خویش آن عده را قصد کرده و این آیه‏های قرآنی را برای آنان می‏خواند.
منبع:بحارالانوار: ج 19 ص 2 -1.


زنده به گور کردن دختران طبق سند اهل سنت عمر دختران خود را زنده به گور می کرد پیروان قاتل گونی به دست دختر خود در گودال انداخته و خاک بر سرش می ریخت

 

آیاعمر بن خطاب، دختران خود را در جاهلیت زنده به گور كرده است؟
پاسخ:
زنده به گور كردن دختران، خاطره بسیار تكان‌دهنده‌اى است كه از تاریخ عرب زمان جاهلیت به جاى مانده است . آن‌ها از ترس ننگ و عار و این كه مبادا دختران شان بعدها در جنگ‌ها به دست دشمن بیفتند، دختران خود را در زمان زایمان و یا حتى وقتى بزرگ مى‌شدند، زنده به گور مى‌كردند و خروار‌ها خاك بر روى آنان مى‌ریختند .

یكى از كسانى كه در زمان جاهلیت دختران خود را زنده به گور كرده است، خلیفه دوم عمر بن خطاب بوده است .
اعتراف قاتل گونی به دست
طبرانى در معجم كبیر خود روایتى را با سند صحیح نقل مى‌كند كه عمر بن خطاب، در حضور رسول خدا صلى الله علیه وآله اعتراف مى‌كند كه دخترانش را زنده به گور كرده است:

863 حدثنا عَبْدَانُ بن أَحْمَدَ ثنا الْحُسَیْنُ بن مَهْدِیٍّ الأُبُلِّیُّ ثنا عبد الرَّزَّاقِ أنا إِسْرَائِیلُ ثنا سِمَاكُ بن حَرْبٍ قال سَمِعْتَ النُّعْمَانَ بن بَشِیرٍ یقول سمعت عُمَرَ بن الْخَطَّابِ یقول وَسُئِلَ عن قَوْلِهِ وإذا الموؤودة سئلت قال جاء قَیْسُ بن عَاصِمٍ إلى رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم قال إنی وَأَدَتُ ثَمَانِیَ بناتٍ لی فی الْجَاهِلِیَّةِ قال اعتق عن كل وَاحِدَةٍ منها رَقَبَةً قلت إنی صَاحِبُ إِبِلٍ قال اهْدِ إن شِئْتَ عن كل وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بَدَنَةً .(الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى360هـ)، المعجم الكبیر، ج 18 ص 337، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.)

نعمان بن بشیر مى‌گوید كه از عمر بن خطاب در باره تفسیر آیه «وإذا الموؤودة سئلت» شنیدم كه مى‌گفت: قیس بن عاصم نزد رسول خدا صلى الله علیه وآله و گفت: من در زمان جاهلیت هشت دختر خود را زنده به گور كردم، چه كار كنم؟ آن حضرت فرمود: براى هر كدام از آن‌ها یك بنده آزاد كن .

من (عمر) گفتم: من چوپان شتر بودم، آن حضرت فرمود: اگر خواستى براى هر كدام از آن‌ها یك شتر اهداء كن.
هیثمى در باره سند این روایت مى‌گوید:

رواه البزار والطبرانی ورجال البزار رجال الصحیح غیر حسین بن مهدی الأیلی وهو ثقة .

این روایت را بزار و طبرانى نقل كرده‌اند، تمام راویان بزار راویان صحیح بخارى هستند؛ غیر از حسین بن مهدى أیلى كه او نیز ثقه است.

الهیثمی، ابوالحسن نور الدین علی بن أبی بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 7 ص 134 ، ناشر: دار الریان للتراث/‏ دار الكتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.

نووى شافعى در كتاب المجموع مى نویسد:

وَرُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ : یَا رَسُولَ اللَّهِ ، إِنِّی وَأَدْتُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ

فَقَالَ : أَعْتِقْ عَنْ كُلِّ مَوْؤُودٍ رَقَبَةً .والموؤودةُ البنتُ المقتولةِ عندما تَوَلَّدَ ، كان أهلُ الجاهلیةِ یفعلونَ ذلك مخافةَ العارِ والفقرِ.النووی الشافعی، محیی الدین أبو زكریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، المجموع، ج 19 ، ص 187 ، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع، التكملة الثانیة.
امیر مومنان فرمود 8 نفر ادعاکردند عمر پسر آنهاست در زمان جاهلیت 8 مردقلچماغ که دوست مادر عمر که عمه اش نیز میباشدادعای کردند عمر پسر آنهاست و همگی به عمر کمک میکردند مادر عمر خلبان شتر چران بود شتران تیز رو هر جا فرود میآمد همانجا فرودگاه او میشد زنی مهربان تر از مادربه همه مردان دست دوستی میداد مردی بود برای خودش مردانگی عمر همه در مادرش جمع شده بود فقط مردها را میزد مثل عمر به زنها لگد نمیزد
از عمر بن خطاب روایت شده است كه گفت: اى رسول خدا ! من در دوران جاهلیت دخترانم را زنده به گور كرده‌ام (چه كار كنم؟) . آن حضرت فرمود: براى هر دخترى كه زنده به گور كرده‌ای، یك بنده آزاد كن .مؤوده به دخترى مى‌گویند كه در زمان تولد كشته شده است. مردم دوران جاهلیت، این كار را به خاطر ترس از ننگ و فقر مى‌كشتند.

ماوردى بصرى شافعى نیز در كتاب الحاوى الكبیر مى نویسد:

وَرُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ : یَا رَسُولَ اللَّهِ ، إِنِّی وَأَدْتُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ. فَقَالَ : أَعْتِقْ عَنْ كُلِّ مَوْؤُودٍ رَقَبَةً .وَذَلِكَ أَنَّ الْعَرَبَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ كَانَتْ تَحْفِرُ تَحْتَ الْحَامِلِ إِذَا ضَرَبَهَا الطَّلْقُ حُفَیْرَةً یَسْقُطُ فِیهَا وَلَدُهَا إِذَا وَضَعَتْهُ ، فَإِنْ كَانَ ذَكَرًا أَخْرَجُوهُ مِنْهَا ، وَإِنْ كَانَ أُنْثَى تُرِكَتْ فِی حُفْرَتِهَا ، وَطُمَّ التُّرَابُ عَلَیْهَا حَتَّى تَمُوتَ ، وَهَذَا قَتْلُ عَمْدٍ ، وَقَدْ أُوجِبَتْ فِیهِ الْكَفَّارَةُ. الماوردی البصری الشافعی، أبو الحسن علی بن محمد بن حبیب (متوفاى450هـ)، الحاوی الكبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج 13 ص 67 ، تحقیق الشیخ علی محمد معوض - الشیخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ -1999م.

از عمر بن خطاب نقل شده است كه گفت: اى رسول خدا ! من در جاهلیت دخترانم را زنده به گور كردم (چه كار كنم؟) آن حضرت فرمود: براى هر دخترى كه زنده به گور كردی، یك بنده آزاد كن .

و این به آن دلیل است كه عرب‌ها در جاهلیت، در زیر پاى زن حامله، گودالى مى‌كندند، وقتى وضع حمل مى‌كرد، بچه‌اش در داخل آن گودال مى‌افتاد، پس از آن اگر پسر بود، او را بیرون مى‌آوردند؛‌ و اگر دختر بود، در همان گودال رهایش مى‌كردند و خاك بر او مى‌ریختند تا بمیرد. این كار ، قتل عمد به حساب مى‌‌آید و سبب وجوب كفاره مى‌شود.

محمد امین شنقیطى متوفای1393هـ در أضواء البیان و تمیمى حنبلى متوفای1225هـ در الفواكه العذاب نوشته اند:

وقد جاءَ عن عمرَ رضی الله عنه قولُه : أمرانِ فی الجاهلیةِ . أحدُهما : یُبْكِیْنِی والآخرُ یُضْحِكُنِی .

أما الذی یبكینی : فقد ذَهبتُ بابنةٍ لی لِوَأْدِها ، فكنتُ أحفَرُ لها الحفرةَ وتَنْفُضُ الترابَ عن لِحْیَتِی وهی لا تدری ماذا أریدُ لها ، فإذا تَذَكّرتُ ذلك بَكَیْتُ .والأخرى : كنت أصْنَعُ إلهًا من التمرِ أضَعُهُ عند رأسی یَحْرُسُنِی لَیلاً ، فإذا أصْبَحْتُ مُعَافًى أكلتُه ، فإذا تَذَكرت ذلك ضَحِكْتُ من نَفْسِی .

الجكنی الشنقیطی، محمد الأمین بن محمد بن المختار (متوفاى 1393هـ.)، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 8 ص 439، تحقیق: مكتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1415هـ - 1995م.التمیمی الحنبلی، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفاى 1225هـ)، الفواكه العذاب فی الرد علی من لم یحكم السنة والكتاب، ج 9 ص 80 ، طبق برنامه الجامع الكبیر.

این سخن از عمر نقل شده است كه : دو خاطره از دوران جاهلیت دارم كه یكى از آن‌ها مرا گریه و دیگرى به خنده مى‌آورد .

اما آن خاطره‌اى كه مرا به گریه درمى‌آورد این است كه : من رفتم تا دختر خودم را زنده به گور كنم؛ من براى او گودال مى‌كندم؛ ولى او خاك‌ها را از ریشم مى‌زدود؛ در حالى كه نمى‌دانست من چه قصدى براى او دارم. وقتى این خاطره را به یاد مى‌آوردم، گریه مى‌كنم.

اما دیگری: من خداى از خرما مى‌ساختم، شب‌ها آن را بالاى سر خود مى‌گذاشتم تا از من محافظت كند؛ وقتى صبح مى‌شد و گرسنه مى‌شدم، آن را مى‌خوردم . وقتى این خاطره را به یاد مى‌آورم، به خودم مى‌خندم .نگاه به نامحرم عمر را کوتاه میکند نگاه به نامحرم عمر را تباه میکند نگاه به نامحرم حرام است حرام است نگاه به نامحرم ضربان قلب و گردش خون را نامنظم و موجب رسوب خون در مغز و شریانهای قلبی میشود 541به نگاه پلیدکافران ملحد541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 ظالم 971-430 مقصر =541عمرابوبکر541 

جهالت عمربن خطاب درباره نماز عید

 

... روزی عمر برای خواندن نماز عید(فطر یا قربان)خارج شد پس کسی را فرستاد دنبال ابو واقدلیثی (یکی از صحابه) تا از او بپرسد که پیامبر در مثل چنین روزی در نمازشان چه سوره هایی را می خواندند. او گفت:سوره قاف و اقتربت (سوره قمر)

عمربن خطاب و نصب او در کتاب اسرار آل محمد

در کتاب اسرار آل محمد ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی متوفی 76 هجری اولین کتاب حدیثی و تاریخی از قرن اول اسلام و مقابله شده با 14 نسخه خطی، تألیفی از زمان امیرالمؤمنین علی (ع) با تأیید پنج امام معصوم (ع) و اعتماد 140 تن از علمای اسلام آمده است:

سپس ابوذر و مقداد به اجبار بیعت کردند، و احدی از امت غیر از علی (ع) و ما چهار نفر به اجبار بیعت نکردند، و در بین ما هم احدی گفتارش شدیدتر از زبیر نبود. او وقتی بیعت کرد چنین گفت: ای پسر صهاک، به خدا قسم اگر این طاغیانی که ترا کمک کردند نبودند تو در حالی که شمشیرم همراهم بود نزدیک من نمی آمدی، به خاطر پستی و ترسی که از تو سراغ دارم، ولی طاغیانی یافته ای که به کمک آنان قوی شده ای و قهر و غلبه نشان می دهی.

عمر عصبانی شد و گفت: آیا نام صهاک را می آوری؟ گفت مگر صهاک کیست؟! و چه مانعی از ذکر نام او هست؟

صهاک زنی زناکار بود، آیا این مطلب را انکار می کنی؟ آیا کنیز حبشی جدم عبدالمطلب نبود که جدّ تو نفیل با او زنا کرد و پدرت خطاب را بدنیا آورد. عبدالمطلب هم صهاک را بعد از زنایش به جدت بخشید و بعد خطاب را به دنیا آورد. خطاب غلام جد من و ولدالزنا است!

در بحار ج8 قدیم ص295 چنین روایت کرده است: صهاک کنیز حبشی عبدالمطلب بود و برای او شتر می چرانید. نفیل با او زنا کرد و خطاب را به دنیا آورد. خطاب وقتی به سن بلوغ رسید به صهاک طمع کرد و با او زنا نمود و دختری به دنیا آورد. آن دختر را در پارچه ای از پشم پیچید و از ترس مولایش او را بر سر راه گذاشت. هاشم بن مغیره او را دید و برداشت و تربیت کرد و نامش را حنتمه گذاشت. وقتی حنتمه به سن بلوغ رسید روزی خطاب او را دید و در او طمع کرد و او را از هاشم خواستگاری نمود. هاشم ام را به ازدواج خطاب در آورد! و عمربن خطاب متولد شد. بنابراین خطاب پدر و پدربزرگ و دایی عمر است و حنتمه مادر و خواهر و عمه او است!!!

منبع:

 

کتاب اسرار آل محمد ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی، انتشارات دلیل ما، چاپ دوم: زمستان 1380

 

عمر با افتخار تعریف می کرد اگر فرار نمی کردم قطعا" کشته میشدم این از هوش عمر بود که خود را به کشتن نداد و از جنگ فرار کرد

شجاعت عمربن خطاب و عایشه در جنگ ها !!!

عایشه که یکی از افتخارات او آن است که در جنگ خندق از جمله فرار کننده ها بود، می گوید: پس از فرار وارد باغی شدم جمعی از مسلمان ها را دیدم که در آنجا پنهان شده بودند، از جمله آنها عمربن خطاب و طلحه بودن و... !!!

اسناد:

کنزالعمال ج10 ص443 ش30077

مسند احمد حنبل ج6 ص141

نمونه ای از شکم چرانی های  عمربن خطاب و خوردن ملخ

همان طور که همه می دانیم در اسلام برای همه کارهای ورفتارهای ما در زندگی در قرآن و احادیث دستور عمل آمده از جمله خوردن حالا ببنید کسی که خودرا خلیفه رسول خدا می داند به اعتراف مریدانش چقدر شکم چران بود و...البته حقیر حق می دهم که شاید برای خیلی ها با این مطلب زیاد مهم نباشد و بگویند آنقدر این شخص رزائل اخلاقی دارد که این رفتار در آن گم است 

عبدالله بن عمر می گوید:پدرم عمر را دیدم که دهان خود را باز می کند می بندد و در نقل دیگر آب از دهانش سرازیر است ،سوال کردم ای رهبر مسلمین تو را چه شده!؟ پاسخ داد: دلم هوس ملخ بریان شده کرده(1)

انس بن مالک نقل کرد: عمر را در وقتی که بر مسند حکومت تکیه زده بود می دیدم که هر روز پیمانه ای خرما برای او می آوردند و او تمام آنرا تا خرماهای پوسیده را می خورد(2)

اسناد:

1-کنزالعمال ج12ص648ش 35976 .

2-کنزالعمال ج12ص612ش35899 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج12

جهالت عمربن خطاب در مسائل حج

ازحارث بن عبد اللّه آمد: از عمر پرسیدم که زنى روز عید (قربان) طواف مى ‏کند سپس حائض مى ‏شود (چه باید بکند؟) و گفت: آخرین عهد او خانه خدا باشد. (یعنى طواف). حارث گفت: رسول خدا (ص) اینگونه به من فرمود:عمر گفت:  بر زمین بیفتى، از من چیزى پرسیدى که خود از رسول خدا (ص) پرسیده بودى که من مخالف آن را بگویم!؟(1)

وهمچنین :حارث بن عبد اللّه بن اوس می گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم که‏ مى ‏فرمود:  کسى که حج یا عمره بجا آورد آخرین عمل او طواف باشد (ظاهرا مراد، طواف وداع است). و عمربن خطاب به او گفت: بر زمین بیفتى، تو این را از رسول خدا (ص)شنیدى و به ما نگفتى؟!(2)

اسناد:
1)سنن أبی داود، ج 2 ص 208، کتاب المناسک، باب الحائض تخرج.مسند احمد، ج 5 ص 261.
2)سنن ترمذى، ج 3 ص 282، کتاب الحج، باب 101، ح 946

 

رحم نکردن عمربن خطاب حتی به دختران خود و زنده به گور کردن آنها

ماوردی بصری شافعی نیز در کتاب الحاوی الکبیر می نویسد:

 

وَرُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ : یَا رَسُولَ اللَّهِ ، إِنِّی وَأَدْتُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ. فَقَالَ : أَعْتِقْ عَنْ کُلِّ مَوْؤُودٍ رَقَبَةً .وَذَلِکَ أَنَّ الْعَرَبَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ کَانَتْ تَحْفِرُ تَحْتَ الْحَامِلِ إِذَا ضَرَبَهَا الطَّلْقُ حُفَیْرَةً یَسْقُطُ فِیهَا وَلَدُهَا إِذَا وَضَعَتْهُ ، فَإِنْ کَانَ ذَکَرًا أَخْرَجُوهُ مِنْهَا ، وَإِنْ کَانَ أُنْثَى تُرِکَتْ فِی حُفْرَتِهَا ، وَطُمَّ التُّرَابُ عَلَیْهَا حَتَّى تَمُوتَ ، وَهَذَا قَتْلُ عَمْدٍ ، وَقَدْ أُوجِبَتْ فِیهِ الْکَفَّارَةُ.

از عمر بن خطاب نقل شده است که گفت: ای رسول خدا ! من در جاهلیت دخترانم را زنده به گور کردم (چه کار کنم؟) آن حضرت فرمود: برای هر دختری که زنده به گور کردی، یک بنده آزاد کن .
و این به آن دلیل است که عرب‌ها در جاهلیت، در زیر پای زن حامله، گودالی می‌کندند، وقتی وضع حمل می‌کرد، بچه‌اش در داخل آن گودال می‌افتاد، پس از آن اگر پسر بود، او را بیرون می‌آوردند؛‌ و اگر دختر بود، در همان گودال رهایش می‌کردند و خاک بر او می‌ریختند تا بمیرد. این کار ، قتل عمد به حساب می‌‌آید و سبب وجوب کفاره می‌شود.

منبع

الماوردی البصری الشافعی، أبو الحسن علی بن محمد بن حبیب (متوفاى450هـ)، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج 13 ص 67 ، تحقیق الشیخ علی محمد معوض - الشیخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ -1999م.
محمد امین شنقیطی متوفای1393هـ در أضواء البیان و تمیمی حنبلی متوفای1225هـ در الفواکه العذاب نوشته اند

رحم نکردن عمربن خطاب حتی به دختران خود و زنده به گور کردن آنها

نووی شافعی در کتاب المجموع می نویسد:

وَرُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَالَ : یَا رَسُولَ اللَّهِ ، إِنِّی وَأَدْتُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ
فَقَالَ : أَعْتِقْ عَنْ کُلِّ مَوْؤُودٍ رَقَبَةً .والموؤودةُ البنتُ المقتولةِ عندما تَوَلَّدَ ، کان أهلُ الجاهلیةِ یفعلونَ ذلک مخافةَ العارِ والفقرِ.

از عمر بن خطاب روایت شده است که گفت: ای رسول خدا ! من در دوران جاهلیت دخترانم را زنده به گور کرده‌ام (چه کار کنم؟) . آن حضرت فرمود: برای هر دختری که زنده به گور کرده‌ای، یک بنده آزاد کن .
مؤوده به دختری می‌گویند که در زمان تولد کشته شده است. مردم دوران جاهلیت، این کار را به خاطر ترس از ننگ و فقر می‌کشتند.

منبع

النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، المجموع، ج 19 ، ص 187 ، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، التکملة الثانیة.

شراب خواری عمربن خطاب حتی در لحظه مرگ

در کتاب معتبر الطبقات الکبری آمده است:

عن عبد الله بن عبید بن عمیر أن عمر بن الخطاب لما طعن قال له الناس یا أمیر المؤمنین لو شربت شربة فقال أسقونی نبیذا وکان من أحب الشراب إلیه قال فخرج النبیذ من جرحه مع صدید الدم .

ترجمه: از عبد الله بن عبید بن عمیر (نقل شده است) که هنگامی که عمر بن خطاب ، چاقو خورد ، مردم به او گفتند : ای امیر مومنان ، اگر نوشیدنی بنوشی (خوب است ) ؛ پس گفت : به من نبیذ دهید !!! و نبیذ از دوستداشتنی ترین نوشیدنی ها در نزد وی بود . عبد الله گفت :  نبیذ از زخم وی همراه با لخته های خون خارج شد .

منبع:

الطبقات الکبرى ، محمد بن سعد ، ج 3 ، ص 354 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج 44 ، ص 430 و با کمی تفاوت در : السنن الکبرى ، البیهقی ، ج 3 ، ص 113 و فتح الباری ، ابن حجر ، ج 7 ، ص 52 و المصنف ، ابن أبی شیبة الکوفی ، ج 5 ، ص 488 و الاستیعاب ، ابن عبد البر ، ج 3 ، ص 1154 و...

نوع مطلب : عمر بن خطاب کیست؟، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :

 

گزارش جام جم سرا ،​ مردان جذب زنان جذاب و خوش تیپ می‌شوند، اما نمی‌دانند که این نگاه‌ها و

دیدارها، آن‌ها را به سمت خودکشی خزنده ایدز سوق می‌دهد و برای سلامتی آنان زیان آور است.به ریاضی قرآن ابجد صغیر شیطان 22 شیطان22مرگی22بدیها22بدبختی22مقصر22ایدز22شیطان22ابابکر22عمر  لواط22فاحشه22نابکار22آلوده22بپلید22مضری22آلوده22شرابیا22عمر22ابابکر22دو سال خلافت نکرده از دنیا رفت به مرض ایدز از بوزینه معاویه گرفته بود عمر 10سال بعد از دنیا رفت هر کسی ایدز بگیرد ده سال نشده می میرد ابابکر دوسال خلافت نکرده خارو ذلیل از دنیا رفت مردی هیزی بودعمر در جمع یاران فرمود در زمان جاهلیت هیچ گناهی نبوده که مرتکب نشده باشم حتی گناهان زمان جاهلیت زنا با محارم چون عمه عمر مادرش بود  22 ابجد عمرابوبکر49 عمرنامحرم 49 بدشمن اسلام دشمن قرآن 49 به ابجد قرآنی49 بیعت شکنانی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 و به ابجد صغیر ابجد 49عمر ابوبکر 49 شجره ملعونه 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام 49 به مجرمان خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 بناحق عالمی 49اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر 49 ناحقه امت محمد 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام 49 به مجرمان خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 اهل کفار اسلام 49 ناحقه امت محمد 49 قصب خلافت الله 49 اهل کفار اسلام 49 به ابجد صغیر ابجد 49عمر ابوبکر 49 شجره ملعونه 49 عمر ابوبکر 49 آل سعود جنگ طلب 49نیرنگ آل سعود 49 بنامردان کافر 49 اهل کفار اسلام 49 با ناحقه عالمه 49آل سعود دشمن اسلام 49بکفار قریش 49 بملعونترین 49آل سعود جنگ طلب 49 دینه گمراهی 49 با اشرار دین اسلام 49 با اصل گمراهی 49 دینه گمراهی 49کشجره خبیثه 49 کلما خبیثه 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر49 ناحقه امت محمد 49 باناحقه عالمه 49 بشیطانه خبیثه 49 با منافقان فاسقان 49 باطا فرقه ها 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 بدترین خلق امت 49 اهل کفار اسلام 49 قصب خلافت الله 49 گمراه دینه 49 با احمق نادان امت 49 اهل کفار اسلام 49 با اشرار دین اسلام 49 بناحق عالمی 49اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر 49 ناحقه امت محمد 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام 49 به مجرمان خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 اهل کفار اسلام 49 ناحقه امت محمد 49 قصب خلافت الله 49 اهل کفار اسلام 49 اهل دروغ 1251- 1202 = 49اهل کفار اسلام 49 با اشرار دین اسلام 49 باناحق عالمه 49اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر 49 ناحقه امت محمد 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام49میباشد به ابجد محمد 92+ عهد شکن ۴۴۹ =۵۴۱ عمر و ابوبکر عهد خود را شکستند = بغدیر ۱۲۱۶- ۱۴ معصوم = ۱۲۰۲ ابجد عمر ابوبکر و عثمان ۱۲۰۲ دشمن خدا بوده اند ظالم ۹۷۱-۴۳۰ مقصر =541 ابوبکر و عمر ۵۴۱ مقصر ۴۳۰+۳۱۰ عمر +۲۳۱ ابوبکر = ۹۷۱ ظالم یا 971 خطاء کار دینها 971 یا ظالم 971به دست میآید۹۷۱ – ۳۱۰ عمر = ۶۶۱ عثمان+ ۳۱۰=ظالم ۹۷۱ظالم +۲۳۱ ابوبکر = ۱۲۰۲ ابجد سه خلیفه کفر ابجد آیه ان من المجرمین منتقمون ۱۲۰۲ ابوبکر و عمر و عثمان ۱۲۰۲ میباشد ظالم منهای مقصر میشه ابوبکر و عمر ۵۴۱ طریق اسلام ۴۵۱- ۵۴۱ عمر و ابوبکر = ۱۱۰ علی مولاء طریق اسلام میباشدامام باقر(ع) میگفت چه کنم یاور ندارم انداره این ستا بزها یار با وفا ندارم اگه داشتم دستور جهاد میدادم دین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 با عهد شکنهای دین74خائن دین اسلامن و قرآن74به ابجد کودتا 431+110 علی = 541عمر و ابوبکر بر علیه پیامبر و علی کودتا نمودند مظلوم علی مولاء بر علیه علی نماینده خدا در غدیر خم با اینکه عهد بستند و ابخا" بخا یا علی گفتند و عهد خود را شکسته و 74 روز بعد از وفات پیامبر کوثر قرآن دختر رسول خدا را به شهادت رساندند به ابجد اختلاف دین 1276-1202 ابوبکر و عمر و عثمان = 74 کسانی که باعث شدند در دین اسلام اختلاف بیفتد و دین اسلام را به 74 فرقه از هم متلاشی نمودند ابجدصغیر سه خلیفه کودن وهابی شیطانی 74 میباشد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان = 74 و الشجرتها الملعونه74 با عهد شکنهای دین 74 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین خداوند برای امتحان امت اسلام 74 فرقه باطل را آزمایش نمود 74 با عهد شکنهای دین74 و همه در این امتحان الهی شکست خوردند و راه ظلالت را در پیش گرفتنددین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74 ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 آیه قرآن به ابجد ابوبکر وعمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 با عهد شکنهای دین74خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی 74 74بناکسین قرآن و دین اسلام 74عمر ابوبکرعثماندین اسلام 74 فرقه شد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74با عهد شکنهای دین74والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین 74فرقه شدن دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی74 خائن دین اسلامن و قرآن74باخائنه دین اسلام قرآن 74ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74دیوانه پلید دینی74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی74 74بناکسین قرآن و دین اسلام74 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین خداوند برای امتحان امت اسلام 74 فرقه باطل را آزمایش نمود 74 با عهد شکنهای دین74 و همه در این امتحان الهی شکست خوردند و راه ظلالت را در پیش گرفتنددین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74آیه قرآن به ابجد ابوبکر وعمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74=با مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون 74 خودتان به ابجد حساب کنید نامرد نباشید فرقه شدن دین اسلام توسط 74 با سه خلیفه کذاب ملحد74با دشمنانه هفت خطه اسلامی 74ظالم مقصره دین اسلام 74با مادر ج ... پلید کودن 74 چکار کنم تا بفهمنداین آیه قرآن به ابجد سه خلیفه قاصب ولایت علی 74ان من المجرمین منتقمون 74 عمر ابوبکر عثمان ابجد صغیرشان 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شدشما یک آیه به ابجد امام علی بیاورید نمیشه که دین اسلام 74 فرقه ناحق بشه فقط یک فرقه بحق110 میباشد یک آیه در کفر سه خلیفه وهابی عمر ابوبکر عثمان 74(ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74با عهد شکنهای دین74والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین 74فرقه شدن دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی74 خائن دین اسلامن و قرآن74باخائنه دین اسلام قرآن 74ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 باآیه قرآن میخواهید اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 مرد باشید و یک آیه به ابجد امام علی و امامان ما بیاورید تا ما بفهمین شما مرد میدان علم ابجد قرآن ریاضی در قرآن هستید شما اگر حق میباشید بسم الله چرا بی غیرتید چرا بی همتید به شما هم میشود گفت مرد نامرد نباشید به ابجد صغیر شیطان 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 مقصر 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 باخائنها 22شرابیا 22 باقاصبها 22شرابیا 22بمنافقا22ملحد22 نابکار22 ملحد22 لعنت 22 نفرت22 بدیها 22بدبختی 22 عمر 22 ابابکر22 شیطان 22 عمر22 ابابکر 22نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 سوره سجده آیه 22 ما از مجرمان انتقام میگیریم این آیه ابجد ابوبکر عمر عثمان میباشد 74 والشجرتها ملعونه 74 ان من المجرمین منتقمون74شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74 ابجد سه خلیفه کفر74 میباشد نمیشه که دین اسلام 74 فرقه باشه همه هم گمراه 74 ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 آیه قرآن به ابجد ابوبکر وعمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 وهابی ها اگه تونستند یک آیه قرآن به ابجد امام علی و هر یک از ائمه شیعه از قرآن و حدیث بیاورند من وهابی خواهم شد 74 ان من المجرمین منتقمون74شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر=74والشجرتها ملعونه 74 اشداء علی الکفار 74 دشمنانه علی کفرند 74 دشمنانه علی کافر است 74 دشمنانه علی کفرند 74دشمنان علی کافری 74دشمنه با علی کافره 74دشمنان اصلی دین اسلامی74دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی 74بناکسین قرآن و دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 با دشمنانه هفت خطه اسلامی 74خائنانه دین اسلام قرآنی 74دشمنان اصلی دین اسلامی74 ظالم مقصره دین اسلام74 به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد کبیر عمر310+231 ابوبکر= 541 فتنه ها 541 اهله شر541 قاتلی 541شرما 541 عمر +ابوبکر=541فتنه ها 541 اهله شر 541 شرما541فتنه ها541دشمنه اسلامی541 عمر310+231 ابوبکر=541عمرابوبکر541 +430مقصر=971 ظالم 971 خطاء کاردینها 971چرا دین اسلام 74 فرقه شد 74با عهد شکنهای دین 74دشمنان اصلی دین اسلامی74عهد شکنه بدین اسلامی74منافق نادانتراز کفار 74دشمنانه اصلی دین اسلامی 74به مجرمان منافق نادان دین 74 دشمن پلید امت بدینه اسلام 74دزد دین اسلام و قرآنی 74 74دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی 74بناکسین قرآن و دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 با دشمنانه هفت خطه اسلامی 74دوزخ در آتش سوزان جهنمی 74خائنانه دین اسلام قرآنی74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد 74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74دیوانه پلید دینی 74با عهد شکنهای دین74 عهد شکنه بدین اسلامی74دشمنان اصلی دین اسلامی 74 با عهد شکنهای دین74خائن دین اسلامن و قرآن74عهد شکن های دین 541 74 عهد شکنه بدین اسلامی74 فتنه ها541 اهله شر 541عهد شکنهای دین 541 منافق دین اسلام 467-541 عمر ابوبکر= 74 دزدان نامرده دینه اسلام 467 - 541عمرابوبکر= 74 بازم ابجد صغیر عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74 این سه نامرد باعث شدند 11 نمایند خداوند الله به شهادت برسند 4+7= 11 شهید امام تقدیم اسلام شده در آیه 124 سوره بقره خداوند مقام امامت را بالاتر از همه مقامها میداند خدا به حضرت ابراهیم پیامبر میفرماید شما یک رتبه بالاتر به مقام امامت رسیدی بله مقام امامان بالاتر از همه مقامها میباشد در آیه 124 سوره بقره خداوند مقام امامت را بالاتر از همه مقامات میداند خدا به حضرت ابراهیم پیامبر میفرماید شما یک رتبه بالاتر به مقام امامت بر مردم رسیدی بله مقام امامان بالاتر از همه مردم میباشدمقام نبوت خاتم الانبیاء بالاتر از همه مقامات در عالم میباشد نبوت خاتم الانبیاء که ایشان ازهمه مخلوقات عالم سرتر است و فقط یک جانشین میتواند جای پیامبر بخوابد و برای بتشکستن در کعبه به دوش رسول خدا برود بایدمقام امامت داشته باشد فقط یک امام میتواند جای پیامبر بخوابدو به دوش رسول خدا رفته و بت های کعبه را بشکند درخت انبیاء ثمره اش 14 معصوم خانواده پیامبر اینم آیه قرآن اهل البیت و یطهرکم تطهیرا تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود ابجد شیطان صفت این نام عمر چیست که عر عر میکند اهل سنت را همه خر-می74دشمنان اصلی دین اسلامی74 منافق نادانتراز کفار74 به مجرمان منافق نادان دین 74ظالم مقصره دین اسلام74 به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد کبیر عمر310+231 ابوبکر=541 دشمنه اسلامی541فتنه ها 541 اهله شر 541 قاتلی541 541شرما 541 عمر +ابوبکر = 541 فتنه ها 541 اهله شر 541شرما541فتنه ها 541دشمنه اسلامی 541عمرابوبکر 541 عهد شکنهای دین 541 ناکسین قرآن 541 بامارقین اسلام 541به ابجد صغیرریاضی قرآن=شیطان22ابابکر22دشمن اسلام 22عمر22درآتشه 22مجرمان22 بمنافقا22سرکشها 22باخاری22خارترا22نکبتها 22شرمسارا22 مفسدها 22  با خائنها 22نکبتها22خرمگسی22 سرخرا 22گورخر22سرکشها22مکارا22 روباه 22باخائنها22مفصد22تکبر 22نکبتها22 سرکشها 22مقصر22 هذیان 22دروغ22نیرنگ22 کید22 کلک22 مکارا 22 مجرمان22 نابکار22بدیها 22 بدزده22 اسلامی22 باآشوبی 22 درآتشه 22سرکشها 22بفتنها22 حراما 22 تکبر 22 بنامردا 22شرور22 نابکار22 شرابیا22 ملحد 22 بمشرک22 مفصد 22 لعنت 22 باحسودا 22 لعنت 22 بناحقه 22 حقه باز22 ابابکر22عمر22شرور22مقصر22 نابکار22 بپلید22نابکار22 خیانته22نابکار22 سگا هاره 22کجیا22مقصر22بناحقه 22بمشرک22 بمنافقا22شرابیا 22 بدزده22 اسلامی 22 خیانته22 ملحد مفصد22ملحد22لعنت 22 منکر 22 عمر 22 گمرهیا 22گمره ها22 مفصد22 دینها 22 شیطان 22 ابابکر 22 سست ایمان 22 نکبتها 22 سرکشها 22شرور22عمر22ابابکر22 خارترا 22سرخرا 22 22لاشخورا 22روباه 22 حراما 22 شرابیا 22 قصبی 22منکر 22 مکارا22 روباه 22مکاراعمر 22لاشخورا 22نکبتها 22گمرهه22 ابابکر 22 بپلید22 دینها 22 شرابیا 22 بمجرما 22لاشخورا22سرخرا 22 قصبی 22 22باسگ هاره بدزده 22بفدک22 پایمال 22 دشمن اسلام 22دشمن حق 22بمشرک 22دشمن اسلام 22 گمراه 22باجهله 22باجهالت22بجاهله22 بنادانی22دینها خودسر 22ابابکر 22بدرک 22به آتشی22دری 22به آتشی22 ابوبکر 22دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت با خاری و خفت 22عمر22 عرعر22 منکر 22 به یارانش قول 18 درهم داد و در 18 ذالحجه غدیر خم عهد خود را شکستند برادران یوسف هم او رابه 18 درهم فروختند دختر رسول خدا را در 18 سالگی به شهادت رساندند و درب خانه ایشان را به آتش کشیدند همین الان برای قصب حکومت اسلام همین یاران امام هم فرصت ببینند همدیگر را خواهند کشت بدون اینکه خود را گناه کار بدانند عمر و ابابکر حب ریاست کورشان کرد و کلک و عهدشکن 22 سست ایمان 22 بجای بخاک سپردن پیامبر از فرصت سوءاستفاده و پیامبر و علی را تنها به حال خود رها نموده و بدون حظور علی و شیعیان هر شورایی باطل میباشد این دو قاصب خودسر22 قصبی22 خلافت نمودند همین الان در جوامع اسلامی هیچ کس به کسی دیگر رحم نمیکند برای قصب خلافتها گرگها ی کفتار صفت در کمینند کسانی دم از اسلام میزنند که بویی از انسانیت هم نبرده اند سمون بکمن عمیون فهم لا یعقلون و لا اکراه فی الدین را نمیدانند و براحتی امت اسلام را می میکشند اینها یهودی نیستند مجوسی هستندبه ابجد شیطان22عمر22 ابابکر22 مجرمان 22بمنافقا 22 شرابیا22بفتنها22مقصر22بدبختی22بدیها22دشمن اسلام 22عمر22شرابیا 22ابابکر22 بناحقه 22با اشرار22گمرهه 22 بناحقه 22 خیانته 22سره خرا22 لاشخورا 22 شرابیا 22خیانته22 بناحقه22احمقه22 دروغ 22نیرنگ 22کلک 22نابکار 22کید 22بدیها 22 گمرهه 22نکبتها 22مکارا 22بدزده 22دینها 22 22اسلامی 22پایمال22 بدبختی22 مفصد 22نکبتها 22 تباهی22 بناحقه22خیانته22 مفصد22 احمقه 22بکودن22 احمقه22قصبی22 عمر 22 22ابابکر 22خیانته 22دشمن اسلام 22شیطان22 باابلیس22عمر22 ابابکر22 سرکشها 22لاشخورا22 نکبتها22 شرمسارا22نابکار22 شرابیا22 بدزده 22دینها 22بدزده22دینها 22اسلامی 22مفصد22نابکار22بافاصد 22بفاسدا22مکارا22مفصد 22نابکار22سرکشها 22نکبتها22لاشخورا22 مکارا22دشمن اسلام22 نابکار22بدبختی22هذیان22 ملحد22 22لعنت22 دروغ 22نیرنگ 22کلک22نابکار22کید22بدیها22گمرهه22نکبتها 22مکارا 22 22بدزده22دینها 22 22اسلامی 22پایمال22 بدبختی22 مفصد 22 22نکبتها22تباهی 22 بناحقه22خیانته22 مفصد22 احمقه22بکودن22 احمقه22 قصبی22عمر 22 22ابابکر 22 22دشمن اسلام 22شیطان22 باابلیس22 عمر22ابابکر22 سرکشها 22 ک س .. ها22 مقصر22 لعنت 22ملحد 22 بدبختی 22بدیها 22 به ابجد کبیر ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 عداوتین 541 اهل شر 541 شرما 541 مرگ کافر 541 قاتلی 541 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین 541دشمنه اسلامی541شرما 541فتنه ها 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد کبیر عمر310+231 ابوبکر= 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 قاتلی 541شرما 541 عمر +ابوبکر = 541 فتنه ها 541 اهله شر 541شرما541فتنه ها 541دشمنه اسلامی 541عمرابوبکر 541 عهد شکنهای بدین 541 ناکسین قرآن 541 بامارقین اسلام 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه هابپا خیزند ابجد ابوبکر عمر541 فتنه ها541اهله شر541 541 نفاق گمراه دین541دشمنه اسلامی 541عهد شکنهای دین 541 فاجران دین اسلامی 541 عصیان دزدانه فدک فاطمه 541 عمر ابوبکر541 اولین قاصب دینه 541باقلدر دین اسلام 541 فاسق گبر پلید دین 541 با مذاهبه انحرافی اسلام 541لکه های ننگ شیطان 541 دزده دین اسلامی دزدان فدکه فاطمه 541 راه دزدی دزدان فدکه فاطمه 541 مقصرا دین الهی 541ناکسین قرآن541بامارقین اسلام541فتنه ها 541 اهله شر 541 فلاکتی 541 541بدیهاشرابیا541 عداوتین541 541فلاکتی541 مقصرادین الهی541دشمنه اسلامی541 عمر ابوبکر541عدواهل بیت بوده اند به ابجد541 به احمقان فاسد ملحد نادان 541 بکافران پلید اسلامی 541 به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 به احمقان فاسد ملحد نادان 541 بکافران پلید اسلامی 541 باشیطان انسانها 541 به ابجد541 مقصرادین الهی 541دشمنه اسلامی 541 باب دشمنی بدین الله 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 باشیاطین انسیا 541عمر ابوبکر541فتنه ها 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 ابجد نامشان 541 میباشد به ابجد محمد 92+ عهد شکن ۴۴۹ =۵۴۱ عمر و ابوبکر عهد خود را شکستند ظالم971+231 ابوبکر = 1202 = به ابجد کبیر خیانت کاران اهل دین 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر رکب وبا مقصر430+231 ابوبکر= 661 عثمان661+310 عمر = 971 ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ارتش کفار1202 بکافران محض1202 بغدیر ۱۲۱۶- ۱۴ معصوم = 1202با ملحده خبیث 202دشمنا خدا و دین اسلام 1202دشمنه خداوند و اسلام ۱۲۰۲ ابجد عمر ابوبکر و عثمان ۱۲۰۲ دشمن خدا بوده اند ظالم ۹۷۱-۴۳۰ مقصر =541 ابوبکر و عمر ۵۴۱ مقصر ۴۳۰+۳۱۰ عمر +۲۳۱ ابوبکر = ۹۷۱ ظالم یا 971 خطاء کار دینها 971 یا ظالم 971به دست میآید۹۷۱ظالم 971 – ۳۱۰ عمر = ۶۶۱ عثمان+ ۳۱۰=ظالم ۹۷۱ظالم +۲۳۱ ابوبکر = ۱۲۰۲ ابجد سه خلیفه کفر ابجد آیه ان من المجرمین منتقمون ۱۲۰۲ ابوبکر و عمر و عثمان ۱۲۰۲ دزده غافله ادیان 1202 بکافران محض 1202 میباشد ظالم منهای مقصر میشه ابوبکر و عمر 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 ابجد نامشان 541 میباشدبه دین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 با عهد شکنهای دین74خائن دین اسلامن و قرآن74به ابجد کودتا 431+110 علی = 541عمر و ابوبکر بر علیه پیامبر و علی کودتا نمودند مظلوم علی مولاء بر علیه علی نماینده خدا در غدیر خم با اینکه عهد بستند و ابخا" بخا یا علی گفتند و عهد خود را شکسته و 74 روز بعد از وفات پیامبر کوثر قرآن دختر رسول خدا را به شهادت رساندند به ابجد اختلاف دین 1276-1202 ابوبکر و عمر و عثمان = 74 کسانی که باعث شدند در دین اسلام اختلاف بیفتد و دین اسلام را به 74 فرقه از هم متلاشی نمودند ابجدصغیر سه خلیفه کودن وهابی شیطانی 74 میباشد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان = 74 و الشجرتها الملعونه74 با عهد شکنهای دین 74 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین خداوند برای امتحان امت اسلام 74 فرقه باطل را آزمایش نمود 74 با عهد شکنهای دین74 و همه در این امتحان الهی شکست خوردند و راه ظلالت را در پیش گرفتنددین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74 ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 آیه قرآن به ابجد ابوبکر وعمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 با عهد شکنهای دین74خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی 74 74بناکسین قرآن و دین اسلام 74عمر ابوبکرعثماندین اسلام 74 فرقه شد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74با عهد شکنهای دین74والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین 74فرقه شدن دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی74 خائن دین اسلامن و قرآن74باخائنه دین اسلام قرآن 74ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74دیوانه پلید دینی74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی74 74بناکسین قرآن و دین اسلام74 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین خداوند برای امتحان امت اسلام 74 فرقه باطل را آزمایش نمود 74 با عهد شکنهای دین74 و همه در این امتحان الهی شکست خوردند و راه ظلالت را در پیش گرفتنددین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74آیه قرآن به ابجد ابوبکر وعمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74=با مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون 74 خودتان به ابجد حساب کنید نامرد نباشید فرقه شدن دین اسلام توسط 74 با سه خلیفه کذاب ملحد74با دشمنانه هفت خطه اسلامی 74ظالم مقصره دین اسلام 74با مادر ج ... پلید کودن 74چکار کنم تا بفهمند عمر ابوبکر عثمان ابجد صغیرشان 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74با عهد شکنهای دین74والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین 74فرقه شدن دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی74 خائن دین اسلامن و قرآن74باخائنه دین اسلام قرآن 74ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 باآیه قرآن میخواهید اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 مرد باشید و یک آیه به ابجد امام علی و امامان ما بیاورید تا ما بفهمین شما مرد میدان علم ابجد قرآن ریاضی در قرآن هستید شما اگر حق میباشید بسم الله چرا بی غیرتید چرا بی همتید به شما هم میشود گفت مرد نامرد نباشید به ابجد صغیر شیطان 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 مقصر 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 باخائنها 22شرابیا 22 باقاصبها 22 ملحد22 لعنت 22 نفرت22 بدیها 22بدبختی 22 عمر 22 ابابکر22 شیطان 22 عمر22 ابابکر 22مجرمان 22بمناقا سرکشها 22نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 سوره سجده آیه 22 ما از مجرمان انتقام میگیریم این آیه ابجد ابوبکر عمر عثمان میباشد 74 والشجرتها ملعونه 74 ان من المجرمین منتقمون74شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74 ابجد سه خلیفه کفر74 میباشد نمیشه که دین اسلام 74 فرقه باشه همه هم گمراه 74 ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 آیه قرآن به ابجد ابوبکر وعمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 وهابی ها اگه تونستند یک آیه قرآن به ابجد امام علی و هر یک از ائمه شیعه از قرآن و حدیث بیاورند من وهابی خواهم شد 74 ان من المجرمین منتقمون74شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر=74والشجرتها ملعونه 74 اشداء علی الکفار 74 دشمنانه علی کفرند 74 دشمنانه علی کافر است 74 دشمنانه علی کفرند 74دشمنان علی کافری 74دشمنه با علی کافرهدیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی 74بناکسین قرآن و دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 با دشمنانه هفت خطه اسلامی 74خائنانه دین اسلام قرآنی 74دشمنان اصلی دین اسلامی74 ظالم مقصره دین اسلام74 به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد کبیر عمر310+231 ابوبکر= 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 قاتلی 541شرما 541 عمر +ابوبکر = 541 فتنه ها 541 اهله شر 541شرما541فتنه ها 541دشمنه چرا دین اسلام 74 فرقه شد 74با عهد شکنهای دین 74دشمنان اصلی دین اسلامی74عهد شکنه بدین اسلامی74منافق نادانتراز کفار 74دشمنانه اصلی دین اسلامی 74به مجرمان منافق نادان دین 74 دشمن پلید امت بدینه اسلام 74دزد دین اسلام و قرآنی 74 74دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی 74بناکسین قرآن و دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 با دشمنانه هفت خطه اسلامی 74دوزخ در آتش سوزان جهنمی 74خائنانه دین اسلام قرآنی74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد 74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74دیوانه پلید دینی 74با عهد شکنهای دین74 با منافقان ابوبکرعمر عثمان 74 عهد شکنه بدین اسلامی74دشمنان اصلی دین اسلامی 74 با عهد شکنهای دین74خائن دین اسلامن و قرآن74عهد شکن های دین 541 74 عهد شکنه بدین اسلامی74 فتنه ها541 اهله شر 541عهد شکنهای دین 541 منافق دین اسلام 467-541 عمر ابوبکر= 74 دزدان نامرده دینه اسلام 467 - 541عمرابوبکر= 74 بازم ابجد صغیر عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74 این سه نامرد باعث شدند 11 نمایند خداوند الله به شهادت برسند 4+7= 11 شهید امام تقدیم اسلام شده در آیه 124 سوره بقره خداوند مقام امامت را بالاتر از نبوت میداند خدا به حضرت ابراهیم پیامبر میفرماید شما یک رتبه بالاتر به مقام امامت رسیدی بله مقام امامان بالاتر از انبیاء الهی میباشد درخت انبیاء ثمره اش 14 معصوم خانواده پیامبر اینم آیه قرآن اهل البیت و یطهرکم تطهیرا تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود ابجد شیطان صفت این نام عمر چیست که عر عر میکند اهل سنت را همه خر-می 74دشمنان اصلی دین اسلامی74 منافق نادانتراز کفار74 به مجرمان منافق نادان دین 74ظالم مقصره دین اسلام74

به ابجد کبیر خیانت کاران اهل دین 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر رکب وبا مقصر430+231 ابوبکر= 661 عثمان661+310 عمر = 971 ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ارتش کفار1202 بکافران محض1202

کتبی تاریخی معتبر در باب سلسلة النّسب و حرامزادگی عمربن خطاب (خاتم الاشقیاء)

1- اسرار آل محمد؛ سلیم بن قیس هلالی، (قرن اول هجری)

2- مثالب العرب؛ هشام بن کلبی، (قرن اول هجری)

3- مثالب النواصب؛ ابن شهرآشوب ساروی، قرن پنجم هجری

4- ذخیرۀ یوم المحشر فی فساد نسب عمر؛ شیخ سلیمان بن عبدا... ماحوزی البحرانی

5- نورالانوارشرح برصحیفه سجادیه، سیدنعمت الله جزایری

6- ریاض الایمان، عبدا... افندی

7- عقد الدرر فی بقر بطن عمر؛ علامه یاسین بن احمد الصواف

8- رشح الولاء فی شرح الدعاء «صنمی قریش»؛ شیخ ابی سعادات الاصفهانی

9- الدرر الغرر فیما انتخب من افعال عمر؛ شیخ محمدصادق لنکرانی قفقازی

10- بستان العوام و نزهۀ الکرام؛ جمال الدین ابن المرتضی محمدبن حسین بن حسن رازی، (قرن6)

11-  بحارالانوار؛ علامه مجلسی، طبع کمپانی، چاپ سنگی

12- انساب النواصب؛ شیخ علی بن خادم استرآبادی

13- الزام النواصب؛ شیخ مفلح بن حسن المصیری

14- مجالس المومنین؛ قاضی نورا... شوشتری (شهید ثالث) ، جلد2

15- مجمع البحرین و ملتقی النورین؛ علامه ابوالحسن مرندی

16- السنۀ الهدایه لهدایۀ السنه (راهبرد اهل سنت به مسأله امامت) ؛ علامه محمدعلی کرمانشاهی

17- نهج الحق و کشف الصدق؛ علامه حلی، (قرن8)

18- الصراط المستقیم؛ علامه سیدمحمدتقی هندی

19- فصول الحق؛ محمد مومن شیرازی شافعی

20- انوار نعمانیه؛ سید نعمت ا... جزایری

21- لسان الواعظین؛ احمدعلی صاحب

22- سقیفه؛ ابن مخنف

23- اَلصلابۀ فی معرفۀ الصحابۀ؛ ابن مخنف

24- منهاج الکرامه فی شرح نهج البلاغه؛ علامه خویی با تعلیقه و تکمله علامه حسن زاده آملی، جلد3

25- کشکول؛ شیخ یوسف بحرانی، جلد3 صفحه213

26- شاخه طوبی؛ میرزاحسین محدث نوری طبری، نسخه خطی آستان قدس رضوی

27- فرحۀ الزهراء؛ میرزا ابوعلی اصفهانی

28- التنقیح فی النسب الصریح؛ ابن مخنف لوط بن یحیی ازدی

29- حقیقت وحدت در دین و حکمت عیدالزهرا؛ آیت ا... یعسوب الدین رستگار جویباری

30- حدیقۀ الشیعه؛ مقدس اردبیلی، صفحه274و275

31- معانی الخبار؛ شیخ صدوق

32- تفسیر قمی؛ ابوالحسن علی ابن ابراهیم قمی

33- روضه کافی؛ کلینی

34- تقریب المعارف؛ شیخ ابوالصلاح حلبی (قرن9)

35- احتجاج؛ علامه طبرسی

36- ابطال الباطل؛ قاضی فضل بن روزبهان حنفی

37- میزان الاعتدال؛ علامه ذهبی

38- دلائل الصدق؛ محمدحسن مظفر

39- لوامع الانوار؛ علی بن عبد العال کرکی

40- المعارف؛ ابن قتیبه دینوری

41- مستدرک سفینۀ البحار؛ شاهرودی

42- اربعین؛ شیخ قمی

43- شرح نهج البلاغه؛ ابن ابی الحدید معتزلی

44- افحام الاعداء و الخصوم؛ سید ناصر حسین موسوی لکنهوی

45- مطالع الانوار؛ علی ابن عبدالنبی القطیفی

46- لمهات الخلفاء؛ ابوالحسن مدائنی

47- تحفه عباسی؛

48- وفات العین؛ شیخ جلیل یاسین

49- مفاخرات قریش؛ ابو عثمان جاحظ

50- الطرائف؛ سیدبن طاووس

51- ملتقدات؛

52- نظریات الخلیفتین؛ دکتر نجاح طایی

53- تشیع علوی، تشیع صفوی؛ دکتر علی شریعتی به نقل از بحارالانوار علامه مجلسی

54- مرآۀ الزمان فی تاریخ الأعیان؛ سهابن جوزی

55-  النهایۀ؛ ابن اثیر جلد1 لغت بَعَجَ و ختم

56- لسان العرب؛ جلد2 لغت بَعَجَ ابن منظور

57- تاج العروس؛ جلد2 لغت بَعَجَ علامه زبیدی

58- الفائق؛ زمخشری

59- الروض الأنف؛ سهیلی

60- صحیح؛ بخاری، محمدبن اسماعیل

61- احیاء العلوم؛ غزالی، امام محمد

62- ملل و نحل؛ شهرستانی، عبدالکریم

63- تاریخ؛ طبری، محمدبن جریر

64- زندگینامه پیامبر محمد (ص) ؛ دکتر نجاح طایی

65- صراط المستقیم؛ شهید زین الدین نباطی عاملی

66- تفسیر طبری؛ محمدبن جریر طبری

67- النهایه؛ ابن اثیر، جلد1و3و4 طعنه عمروعاص به عمر

68- ضرطۀ البقر فی مثالب عمر؛ سید هاشم بحرانی

69- بحار الانوار؛ علامه مجلسی، جلد8، طبع کمپانی قطع رحلی

70- دَمعَةُ السّاکِبَه، علامه محمدباقربهبهانی ج 1

71- مجمع النورین وملتقی البحرین، ملاابوالحسن مرندی

72- تولی وتبری، شیخ جوادکربلایی

73- قرة العین؛

74- الشهاب الثاقب فی رجم علی النواصب، محمدبن محمود نظام العلماء

به ابجد کبیر خیانت کاران اهل دین 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر رکب وبا مقصر430+231 ابوبکر= 661 عثمان661+310 عمر = 971 ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ارتش کفار1202 بکافران محض1202 به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد کبیر عمر310+231 ابوبکر=541 دشمنه اسلامی541فتنه ها 541 اهله شر 541 قاتلی541 541شرما 541 عمر +ابوبکر = 541 فتنه ها 541 اهله شر 541شرما541فتنه ها 541دشمنه اسلامی 541عمرابوبکر 541 عهد شکنهای دین 541 ناکسین قرآن 541 بامارقین اسلام 541به ابجد صغیرریاضی قرآن=22ابابکر22دشمن اسلام 22منافقا22عمر22درآتشه 22مجرمان22 بمنافقا22سرکشها 22خارترا22نکبتها 22شرمسارا22 نکبتها 22 22باخائنها 22 مفصد 22تکبر 22نکبتها22 سرکشها 22مقصر22 هذیان22دروغ 22نیرنگ22 کید22 کلک22 مکارا 22 مجرمان22 نابکار22بدیها 22 بدزده22 اسلامی22 باآشوبی 22 درآتشه 22سرکشها 22بفتنها22 حراما 22 تکبر 22 بنامردا 22شرور22نابکار22شرابیا22 ملحد 22 بمشرک22 مفصد 22 لعنت 22 باحسودا 22 لعنت 22 بناحقه 22 حقه باز22 ابابکر22عمر22شرور22مقصر22 بپلید22نابکار22خیانته22نابکار22 سگا هاره 22کجیا22مقصر22بناحقه 22بمشرک22 شرابیا 22 بدزده22 اسلامی 22 خیانته22 ملحد22لعنت 22 منکر 22 عمر 22 گمره ها22 دینها 22 شیطان 22 ابابکر 22 سست ایمان 22 نکبتها 22 سرکشها 22شرور22عمر22ابابکر خارترا 22سرخرا 22 22لاشخورا 22روباه 22 حراما 22 شرابیا 22 قصبی 22منکر 22 مکارا22 روباه 22مکاراعمر 22لاشخورا 22نکبتها 22گمرهه22 ابابکر 22 بپلید22 دینها 22لاشخورا22 سرخرا22 قصبی22باسگ هاره بدزده 22بفدک22 پایمال 22 دشمن اسلام 22دشمن حق 22بمشرک 22دشمن اسلام 22 گمراه 22باجهله 22باجهالت 22بجاهله22 بنادانی22دینها خودسر 22ابابکر 22بدرک 22به آتشی22دری 22به آتشی22 ابوبکر 22دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت با خاری و خفت 22عمر22 عرعر22 منکر 22 به یارانش قول 18 درهم داد و در 18 ذالحجه غدیر خم عهد خود را شکستند برادران یوسف هم او رابه 18 درهم فروختند دختر رسول خدا را در 18 سالگی به شهادت رساندند و درب خانه ایشان را به آتش کشیدند همین الان برای قصب حکومت اسلام همین یاران امام هم فرصت ببینند همدیگر را خواهند کشت بدون اینکه خود را گناه کار بدانند عمر و ابابکر حب ریاست کورشان کرد و کلک و عهدشکن 22 سست ایمان 22 بجای بخاک سپردن پیامبر از فرصت سوءاستفاده و پیامبر و علی را تنها به حال خود رها نموده و بدون حظور علی و شیعیان هر شورایی باطل میباشد این دو قاصب خودسر22 قصبی22 خلافت نمودند همین الان در جوامع اسلامی هیچ کس به کسی دیگر رحم نمیکند برای قصب خلافتها گرگها ی کفتار صفت در کمینند کسانی دم از اسلام میزنند که بویی از انسانیت هم نبرده اند سمون بکمن عمیون فهم لا یعقلون و لا اکراه فی الدین را نمیدانند و براحتی امت اسلام را می میکشند اینها یهودی نیستند مجوسی هستندبه ابجدشیطان22شیطان22عمر22 ابابکر22منافقا22مقصر 22بدبختی22 بدیها22دشمن اسلام22مفسدها 22 22عمر22ابابکر22 بناحقه22ضد اسلام 22ضدحق22با اشرار22گمرهه22بناحقه22خیانته بفاسدا22 مکارا22 مفصد22 نابکار22سرکشها 22نکبتها22لاشخورا22مکارا22 دشمن اسلام22 22سره خرا22 لاشخورا 22 شرابیا 22خیانته22 بناحقه 22احمقه22 دروغ 22نیرنگ 22کلک 22نابکار 22کید 22بدیها 22 گمرهه 22نکبتها22مکارا 22بدزده 22دینها 22 22اسلامی 22پایمال22 بدبختی22 مفصد 22نکبتها 22 تباهی22 بناحقه 22خیانته22 مفصد22 احمقه 22بکودن22 احمقه22قصبی22 عمر 22 22ابابکر 22خیانته22دشمن اسلام 22شیطان22 باابلیس22 عمر 22ابابکر22منافقا22 سرکشها22 لاشخورا22نکبتها22شرمسارا 22نابکار 22شرابیا22بدزده 22دینها22بدزده22 دینها 22اسلامی22مفصد22نابکار22بافاصد22 بفاسدا22 مکارا22مفصد 22نابکار22سرکشها 22نکبتها22لاشخورا22مکارا22دشمن اسلام22 نابکار22بدبختی22هذیان22 ملحد22 22لعنت 22دروغ22نیرنگ 22کلک22نابکار 22کید 22بدیها22گمرهه22نکبتها 22مکارا 22 22بدزده22دینها 22 22اسلامی 22پایمال22 بدبختی22 مفصد 22 22نکبتها22تباهی 22 بناحقه22خیانته22 مفصد22 احمقه22بکودن22 احمقه22 قصبی22عمر 22 22ابابکر 22 22دشمن اسلام 22شیطان22 باابلیس22 عمر22ابابکر22 سرکشها 22 ک س .. ها22 مقصر22 لعنت 22ملحد 22 بدبختی 22بدیها 22 به ابجد کبیر ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها 541 عداوتین 541 اهل شر 541شرما 541 مرگ کافر 541 قاتلی 541 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین 541فاجران دین اسلامی 541 دشمنه اسلامی541شرما 541فتنه ها 541 دین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 با عهد شکنهای دین74خائن دین اسلامن و قرآن74به ابجد کودتا 431+110 عم 110علی = 541عمر و ابوبکر بر علیه پیامبر و علی کودتا نمودند مظلوم علی مولاء بر علیه علی نماینده خدا در غدیر خم با اینکه عهد بستند و ابخا" بخا یا علی گفتند و عهد خود را شکسته و 74 روز بعد از وفات پیامبر کوثر قرآن دختر رسول خدا را به شهادت رساندند به ابجد اختلاف دین 1276-1202 ابوبکر و عمر و عثمان = 74 کسانی که باعث شدند در دین اسلام اختلاف بیفتد و دین اسلام را به 74 فرقه از هم متلاشی نمودند ابجدصغیر سه خلیفه کودن وهابی شیطانی 74 میباشد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان = 74 و الشجرتها الملعونه74 با عهد شکنهای دین 74 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین خداوند برای امتحان امت اسلام 74 فرقه باطل را آزمایش نمود 74 با عهد شکنهای دین74 و همه در این امتحان الهی شکست خوردند و راه ظلالت را در پیش گرفتنددین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74 ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 آیه قرآن به ابجد ابوبکر وعمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 با عهد شکنهای دین74خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی 74 74بناکسین قرآن و دین اسلام 74عمر ابوبکرعثماندین اسلام 74 فرقه شد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74با عهد شکنهای دین 74والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین 74فرقه شدن دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی74 خائن دین اسلامن و قرآن74باخائنه دین اسلام قرآن 74ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74دیوانه پلید دینی74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی74 74بناکسین قرآن و دین اسلام74 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت به درک اسفل سافلین خداوند برای امتحان امت اسلام 74 فرقه باطل را آزمایش نمود 74 با عهد شکنهای دین74 و همه در این امتحان الهی شکست خوردند و راه ظلالت را در پیش گرفتنددین اسلام 74 فرقه باطل که همه هم بدون دلیل بدروغ ادعای حق میکنند 74آیه قرآن به ابجد ابوبکر وعمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74=با مردان رجس پلیدی615-541عمر ابوبکر=74 ابجد صغیر سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون 74 خودتان به ابجد حساب کنید نامرد نباشید فرقه شدن دین اسلام توسط 74 با سه خلیفه کذاب ملحد74با دشمنانه هفت خطه اسلامی 74ظالم مقصره دین اسلام 74با مادر ج ... پلید کودن 74چکار کنم تا بفهمند عمر ابوبکر عثمان ابجد صغیرشان 74 میباشد دین اسلام 74 فرقه شد (ان من المجرمین منتقمون 74) فرقه شدن دین اسلام توسط عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74با عهد شکنهای دین74والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین 74فرقه شدن دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی74 خائن دین اسلامن و قرآن74باخائنه دین اسلام قرآن 74ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 باآیه قرآن میخواهید اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 مرد باشید و یک آیه به ابجد امام علی و امامان ما بیاورید تا ما بفهمین شما مرد میدان علم ابجد قرآن ریاضی در قرآن هستید شما اگر حق میباشید بسم الله چرا بی غیرتید چرا بی همتید به شما هم میشود گفت مرد نامرد نباشید به ابجد صغیر شیطان 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 دروغ 22 نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 مقصر 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 باخائنها 22شرابیا 22 باقاصبها 22 ملحد22 لعنت 22 نفرت22 بدیها 22بدبختی 22 عمر 22 ابابکر22 شیطان 22 عمر22 ابابکر 22 نفرته 735-661 عثمان = 74 ابجد سه خلیفه 74 میباشد74 ان من المجرمین منتقمون74 سوره سجده آیه 22 ما از مجرمان انتقام میگیریم این آیه ابجد ابوبکر عمر عثمان میباشد 74 والشجرتها ملعونه 74 ان من المجرمین منتقمون74شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر= 74 ابجد سه خلیفه کفر74 میباشد نمیشه که دین اسلام 74 فرقه باشه همه هم گمراه 74 ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 آیه قرآن به ابجد ابوبکر وعمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74 خائن دین اسلامن و قرآن74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 میباشد74 بادیوانها به ابجد قرآنی 74 وهابی ها اگه تونستند یک آیه قرآن به ابجد امام علی و هر یک از ائمه شیعه از قرآن و حدیث بیاورند من وهابی خواهم شد 74 ان من المجرمین منتقمون74شیطان گمره 615- 541 عمر و ابوبکر=74والشجرتها ملعونه 74 اشداء علی الکفار 74 دشمنانه علی کفرند 74 دشمنانه علی کافر است 74 دشمنانه علی کفرند 74دشمنان علی کافری 74دشمنه با علی کافره دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی 74بناکسین قرآن و دین اسلام 74 با عهد شکنهای دین74 با دشمنانه هفت خطه اسلامی 74خائنانه دین اسلام قرآنی 74دشمنان اصلی دین اسلامی74 ظالم مقصره دین اسلام74 به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد کبیر عمر310+231 ابوبکر= 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 قاتلی 541شرما 541 عمر +ابوبکر = 541 فتنه ها 541 اهله شر 541شرما541فتنه ها 541دشمنه اسلامی541دشمنان اصلی دین اسلامی74 ظالم مقصره دین اسلام74 به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد کبیر عمر310+231 ابوبکر= 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 قاتلی 541شرما 541 عمر +ابوبکر = 541 فتنه ها 541 اهله شر 541شرما541فتنه ها 541دشمنه اسلامی541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر =541 ابجد کبیر عمر310+231 ابوبکر= 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 قاتلی 541شرما 541 عمر +ابوبکر = 541 فتنه ها 541 اهله شر 541شرما541فتنه ها 541دشمنه اسلامی 541عمرابوبکر 541 عهد شکنهای بدین 541 ناکسین قرآن 541 بامارقین اسلام 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه هابپا خیزند ابجد ابوبکر عمر541 فتنه ها541اهله شر541 541 نفاق گمراه دین541دشمنه اسلامی 541عهد شکنهای دین 541 فاجران دین اسلامی 541 عصیان دزدانه فدک فاطمه 541 عمر ابوبکر541 اولین قاصب دینه 541باقلدر دین اسلام 541 فاسق گبر پلید دین 541 با مذاهبه انحرافی اسلام 541لکه های ننگ شیطان 541 دزده دین اسلامی دزدان فدکه فاطمه 541 راه دزدی دزدان فدکه فاطمه 541 مقصرا دین الهی 541ناکسین قرآن541بامارقین اسلام541فتنه ها 541 اهله شر 541 فلاکتی 541 541بدیهاشرابیا541 عداوتین541 541فلاکتی541 مقصرادین الهی541دشمنه اسلامی541 عمر ابوبکر541عدواهل بیت بوده اند به ابجد541 به احمقان فاسد ملحد نادان 541 بکافران پلید اسلامی 541 به ابجد منافقان قرآن 673-132 اسلام = 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 به احمقان فاسد ملحد نادان 541 بکافران پلید اسلامی 541 باشیطان انسانها 541 به ابجد541 مقصرادین الهی 541دشمنه اسلامی 541 باب دشمنی بدین الله 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 باشیاطین انسیا 541عمر ابوبکر541فتنه ها 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 ابجد نامشان 541 میباشد به ابجد محمد 92+ عهد شکن ۴۴۹ =۵۴۱ عمر و ابوبکر عهد خود را شکستند ظالم971+231 ابوبکر = 1202 = بغدیر ۱۲۱۶- ۱۴ معصوم = 1202با ملحده خبیث 202دشمنا خدا و دین اسلام 1202دشمنه خداوند و اسلام ۱۲۰۲ ابجد عمر ابوبکر و عثمان ۱۲۰۲ دشمن خدا بوده اند ظالم ۹۷۱-۴۳۰ مقصر =541 ابوبکر و عمر ۵۴۱ مقصر ۴۳۰+۳۱۰ عمر +۲۳۱ ابوبکر = ۹۷۱ ظالم یا 971 خطاء کار دینها 971 یا ظالم 971به دست میآید۹۷۱ظالم 971 – ۳۱۰ عمر = ۶۶۱ عثمان+ ۳۱۰=ظالم ۹۷۱ظالم +۲۳۱ ابوبکر = ۱۲۰۲ ابجد سه خلیفه کفر ابجد آیه ان من المجرمین منتقمون ۱۲۰۲ ابوبکر و عمر و عثمان ۱۲۰۲ دزده غافله ادیان 1202 بکافران محض 1202 میباشد ظالم منهای مقصر میشه ابوبکر و عمر 541پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 ابجد نامشان 541 میباشد

 

درتحقیقی که دانشگاه والنسیای اسپانیا انجام داده، نشان می‌دهد که حضور ۵ دقیقه‌ای مردان کنار یک زن

زیبا، باعث بالا رفتن نسبت چربی خون و هورمون کوتیزول در خون می‌شود.

 

به نوشته روزنامه «دیلی تلگراف»، زن زیبا می‌تواند باعث افزایش ترشح این هورمون شود، هورمونی که باعث خستگی مفرط در بدن میشود

باعث خستگی بدن می‌شود.مثل شراب که یک قطره آن میلیونها سلول مغز را از کار می اندازد هر سلولی در مغز بمیرد ساخته شده ولی سلول مغز دیگر ساخته نمیشود و تا هفت نسل فرزندان شراب خوار کله پوک و نادان متولد میشوند همانطور که اگر سگی از یک روزه گی از شیر انسان استفاده کند تا هفت نسلش باهوش مثل انسان می فهمد فقط حرف نمیتواند بزند اگر خواندن نوشتن یادش بدهند بخوبی مینویسد و میداند

اختلالات مغزی نگاه تیریست که از کمان شیطان رها میشود  توی مغزم نرو پاتو رو مغزم نزار
یک تحقیق هم می‌گوید که دیدن این زنان، باعث اختلال در سیستم مغز مرد می‌شود و چه بسا کامپیوتر مغز را برای چند دقیقه یا چند ساعت، از کار بیاندازد.مثل شراب = شر  آب آبی که همه اش شر و فساد میباشد افزایش تصمیم‌های جنون آمیز
تحقیقات نشان می‌دهد که مردان در حضور این زنان، تصمیم‌های خطرناک‌تری می‌گیرند. پژوهشگران رفتارهای ۹۶ مرد ۲۲ ساله را هنگام ورزش اسکیت زیر نظر گرفتند. این پژوهش نشان داد که این جوانان در حضور دختران، حرکات خطرناک‌تر و جنون آمیز‌تری انجام می‌دهند.

تاثیر زن زیبا همچون مورفین سرطان زاست
برای آشنایی با تاثیر این زنان بر مغز، پژوهشگران دانشگاه اسلوی نروژ، آزمایشی انجام دادند که طی آن، مجموعه‌ای از عکس‌های زنان را به مدت پنج ثانیه به ۳۰ مرد نشان دادند. سپس از آن‌ها خواستند زیبایی هر کدام از این زن‌ها را ارزیابی کنند.
در بخش دوم این آزمایش، به مردان این امکان داده شد که زمان مشاهده هر عکس را از راه دکمه‌ای که عکس را عوض می‌کند، کنترل کنند.
در بخش سوم آزمایش، مردان به سه مجموعه تقسیم شدند و عکس‌ها بار دیگر به آن‌ها نمایش داده شد.
این تحقیق نشان داد مردانی که مورفین مصرف کرده بودند در بخش اول این آزمایش، امتیاز بیشتری به برخی زنان، دادند. همچنین تنفر آن‌ها از چهره‌هایی که دوست نداشتند بیشتر شد.
اما مردان مجموعه دوم که ماده نالتریکسون را دریافت کرده بودند، امتیاز کمتری به چهره‌هایی که دوست داشتند دادند. همچنین تمایل آن‌ها برای نگاه طولانی مدت به عکس‌ها کمتر بود.
اولگا چلنکووا از جمله پژوهشگران دانشگاه می‌گوید که این تحقیق نشان می‌دهد می‌توانیم نگاهمان به زیبایی را تغییر دهیم.

 

افزایش تصمیم‌های جنون آمیز
تحقیقات نشان می‌دهد که مردان در حضور این زنان، تصمیم‌های خطرناک‌تری می‌گیرند. پژوهشگران رفتارهای ۹۶ مرد ۲۲ ساله را هنگام ورزشاسکیت زیر نظر گرفتند. این پژوهش نشان داد که این جوانان در حضور دختران، حرکات خطرناک‌تر و جنون آمیز‌تری انجام می‌دهند.

 

نگاه به نامحرم عمر را کوتاه میکند نگاه به نامحرم عمر را تباه میکند نگاه به نامحرم حرام است حرام است  

مشکلات اجتماعی
ارتباط با این زنان، باعث بحران شدید روحی  می‌شود. این بحران در زندگی اجتماعی بیشتر نمود پیدا می‌کند چرا که باعث رشد حس «غیرت و حسادت» در همه طرف‌ها می‌شود. این زنان حسادت دیگر زنان را بر می‌انگیزد و مورد توجه مردان قرار می‌گیرد؛ مساله‌ای که باعث از میان رفتن اعتماد نزد برخی می‌شود.

تاثیر منفی بر کار
یکی از پژوهش‌ها نشان می‌دهد کسانی که حتی چند دقیقه را با این زنان جذاب بگذرانند، راندمان کاری‌شان نسبت به کسانی که با زنی غیر جذاب (از دیدگاهشان) هم صحبت می‌شوند، کمتر است.
در این پژوهش که آن را مجله «اکسپریمونتل» منتشر کرده، آمده است که احتمالا مردان، از بخش زیادی از مغز یا آموزه‌های خود برای جلب نظر زنان استفاده می‌کنند و بخش کمی برای کارهای دیگر باقی می‌ماند.

آسیب به قلب
پژوهشی دیگر نشان می‌دهد که دست‌پاچگی مردان هنگام ملاقات با زنی جذاب، بالا می‌رود، مساله‌ای که باعث زیان رسیدن به قلب می‌شود به ویژه در مردانی که معتقدند همطراز زن نیستند.

فشار خون
پژوهشی هم نشان می‌دهد که غیرت برخی مردانی که همسرانشان زیبا هستند، دلیل اصلی بیماری‌ فشار خونی است که به آن مبتلا می‌شوند. این پژوهش آمریکایی که بر روی ۳۵۰۹ مرد متاهل که با زنان زیبا ازدواج کرده‌اند انجام شده، این نتیجه را داده است، یا به عبارتی: «هرچه زن زیباترباشد، مرد زودتر می‌میرد»

نماز ستون و اساس دین است. امام باقر (ع) به نقل از رسول خدا (ص) می­فرماید: «مَا بَیْنَ الْمُسْلِمِ وَ بَیْنَ الْكَافِرِ إِلَّا أَنْ یَتْرُكَ الصَّلَاةَ الْفَرِیضَةَ مُتَعَمِّداً أَوْ یَتَهَاوَنَ بِهَا فَلَا یُصَلِّیَهَا[۱] بین مسلمان و كافر فاصله‏اى نیست، مگر این كه مسلمان نماز واجب را عمدا ترك كند یا آن را بى ‏اهمیت بداند و نخواند.»

حرمت ترک نماز، از انجام بسیاری از اعمال حرام سنگین تر است. چون انسان در ارتکاب بعضی از اعمال حرام، قصد بی حرمتی به خدای متعال و دین را ندارد، بلکه جنبه حیوانی انسان بر او غلبه کرده  و چه بسا بعد از مبتلا شدن به فعل حرام، به شدت از خدای متعال می ترسد و توبه می کند. در حالی که رها کردن نماز، موثر از غلبه شهوات بر انسان نیست. بلکه ناشی از ضعف ایمان و بی توجهی به دستور الهی است.

از حضرت صادق (ع) سؤال شد كه چرا زانى كافر نیست ولى كسى كه نماز نمى ‏گذارد كافر مى ‏باشد، امام (ع) فرمود: چون زناكار براى‏ شهوت این كار را مى‏ كند ولى آن كس كه نماز را ترك مى‏ كند براى این است كه به آن اهمیت نمى ‏دهد. زناكار براى لذت دنبال فاحشه میرود ونمیداند شیاطین در جسم اویند گرفتار شده و از او كامجوئى مى ‏كند، ولى آن كس كه نماز را ترك كرده و آن را انجام نمى ‏دهد قصدش لذت نیست بلكه فقط نظرش بى‏ اهمیت شمردن آن مى ‏باشد و هر گاه كسى نظرش استخفاف باشد كافر مى ‏گردد.[۲]

البته این کفر تا زمانی که همراه با انکار نماز نباشد، سبب جاری شدن احکام کافر، مثل عدم طهارت، عدم پاک بودن ذبایح او و حرمت ازدواج با او و ... نمی شود. و تنها در جایی که انکار نماز به شکل انکار ضروری دین باشد، این احکام برای شخص لازم است. اما به هر حال ترک نماز، مساله ای سبک نیست. و شخص در صورتی که نسبت به نماز سهل انگاری کند، مشمول نفرین الهی می شود:
«فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ* الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ[ماعون/۴و۵] پس واى بر نمازگزارانى كه در نماز خود سهل ‏انگارى مى ‏كنند.»

سهل انگاران در نماز با هم تفاوت هایی دارند، بعضی نماز را به طور كلی ترک می کنند و علت این کارمسامحه و كم اعتنایی به امور اخروی است. بعضی نماز را در بعضی اوقات ترک می کنند و آن را سبک می شمارند، بعضی نماز را انجام می دهند اما نسبت به شرایط و واجبات آن (مثل طهارت، غصبی نبودن محل و ...) بی اعتنا هستند، همه این ها با تفاوت هایشان، در نفرین الهی شریک هستند. هر چند هر کدام به میزان سهل انگاری اش در نماز، بهره ای از این قهر و غضب خواهد داشت.

به هر حال باید توجه داشت که ایمان باید در زبان، قلب و عمل انسان، نقش آفرینی کند. پیامبر (ص) می فرمایند: «الْإِیمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ[۳] ایمان شامل اقرار زبانی، عقیده قلبی و عمل اعضا است.»

پس کسی که ایمان او تنها در زبانش است، و تاثیری در اعمال او ندارد و اساسی ترین عبادت را انجام نمی دهد، از ایمان واقعی بهره نبرده و این گونه ایمان فایده ای به حال او نخواهد داشت. مگر اینکه زمینه ساز و مقدمه ای برای سیر مراحل دیگر ایمان باشد تا شخص به لوازم قطعی ایمان پایبند شود. و حقیقتا خود را بنده خدا بداند.

[۱]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۳۱.
[۲]. بحار الأنوار، ج‏۶۶، ص: ۶۶.
[۳]. أمالی الصدوق، ص۲۶۸ ، المجلس الخامس و الأربعون‏.الف » آب از دستش نميچكه !

 

آتش زدن خانه و زدن سیلی و تازیانه به حضرت فاطمه (س) توسط عمربن خطاب

 

(1) عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‏ ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد «22»! حضرت زهرا علیها السّلام در مقابل او در آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول اللَّه»! عمر شمشیر را در حالى كه در غلافش بود بلند كرد و به پهلوى حضرت زد. آن حضرت ناله كرد: «یا ابتاه»! عمر تازیانه را بلند كرد و به بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: «یا رسول اللَّه، ابو بكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتارى كردند»!

 

دفاع امیر المؤمنین علیه السّلام از حضرت زهرا علیها السّلام‏

 

(2) على علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت كشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش كوبید و خواست او را بكشد. ولى سخن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و وصیتى را كه به او كرده بود بیاد آورد و فرمود: «اى پسر صُهاك‏ «23»، قسم به آنكه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر نبود مقدّرى كه از طرف خداوند گذشته و عهدى كه پیامبر با من نموده است مى‏دانستى كه تو نمى‏توانى به خانه من داخل شوى».

 

دستور ابو بكر براى حمله و آتش زدن خانه‏

 

(3) عمر فرستاد و كمك خواست. مردم هم آمدند تا داخل خانه شدند، و امیر المؤمنین علیه السّلام هم سراغ شمشیرش رفت.

 

قنفذ نزد ابو بكر برگشت در حالى كه مى‏ترسید على علیه السّلام با شمشیر سراغش بیاید چرا كه شجاعت و شدّت عمل آن حضرت را مى‏دانست.

 

ابو بكر به قنفذ گفت: «برگرد، اگر از خانه بیرون آمد (دست نگه دار) و گر نه در خانه‏اش به او هجوم بیاور، و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بكشید»! قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند. على علیه السّلام سراغ شمشیرش رفت، ولى آنان زودتر به طرف شمشیر آن حضرت رفتند، و با عدّه زیادشان بر سر او ریختند.

 

عدّه‏اى شمشیرها را بدست گرفتند و بر آن حضرت حمله‏ور شدند و او را گرفتند و بر گردن او طنابى انداختند

 

مجروح شدن حضرت زهرا علیها السّلام بدست قنفذ

 

(1) حضرت زهرا علیها السّلام جلو در خانه، بین مردم و امیر المؤمنین علیه السّلام مانع شد. قنفذ ملعون با تازیانه به آن حضرت زد، بطورى كه وقتى حضرت از دنیا مى‏رفت در بازویش از زدن او اثرى مثل دستبند بر جاى مانده بود «25». خداوند قنفذ را و كسى كه او را فرستاد لعنت كند.

 

منبع: کتاب اسرار آل محمد، سلیم بن قیس هلالی کوفی

 

 

 

لعنت خداوند بر قاتل امّ المؤمنین فاطمه بنت رسول الله سلام الله علیه

متعه و حرام کردن آن توسط عمر بن خطاب

پیامبر اکرم (ص) بعد از مبعوث شدن به پیامبری، دین اسلام را که کامل ترین دین است را برای انسان ها به ارمغان آورد. همانطور که حضرت محمد مصطفی (ص) خاتم الانبیا است دین او نیز کامل ترین دین می باشد و این دین الهی برای تمامی انسان ها تا رتق و فتق بعدی است که یک دوره بشری به پایان می رسد. این دین نازنین جای هیچگونه خطا و اشتباهی در خود ندارد و تمامی آن بر مبنای عقل و فوق عقل پیاده شده است تا انسان ها را به سعادت و کمال برساند. حال با این مقدمه به متعه می پردازیم.

عقد دائم و عقد موقت که متعه نامیده می شود آیینی است که پیامبر اکرم (ص) از جانب خداوند برای پیوند عرشی بین زن و مرد مسلمان قرار داده است و آن را برای تمامی مسلمانان عالم حلال و نیز بر آن تأکید بسیاری نیز می نماید. و همانطور که در احادیث معتبر از شیعه و سنی نقل شده است:

حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أبَداً إلَى یَوْمِ الْقِیَمَةِ، وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أبَداً إلَى یَوْمِ الْقِیَمَةِ. لَا یَكُونُ غَیْرَهُ وَ لَا یَجِى‏ءُ غَیْرُهُ‏.

حلال محمّد حلال است همیشه تا روز قیامت، و حرام او حرام است همیشه تا روز قیامت. غیر او نمى‏باشد و غیر از او چیزى نخواهد آمد.

و همچنین حضرت وصی امیر المؤمنین علی (ع) فرمودند:

مَا أحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إلَّا تَرَكَ بِهَا سُنَّةً.

هیچ كس نیست كه بدعتى بگذارد مگر آنكه بدان سُنَّتى را ترك نموده است.

عمر بن خطاب غاصب خلافت حضرت علی (ع) و قاتل حضرت فاطمه بنت رسول الله (س) و حضرت محسن ابن علی (ع) بعد از وفات پیامبر (ص) در سقیفه کودتا کردند و خلافت الهی را با همکاری ابوبکر غصب کردند. در زمان حکومت عمر بن خطاب، عمر بن خطاب متعه را حرام کرد و بر نا حق بودن خود مهر محکمی کوبید و امت اسلام را به گمراگی کشانید. نه فقط متعه بلکه بدئت های بسیاری در زمان حکومت خود و ابوبکر و عثمان صورت گرفت. اما عمربن خطاب از این کار خود هدف بسیار مهمی را دنبال می کرد و آن هدف هم تحریف اسلام و از بین بردن آن بود.



شرابخواری عمربن خطاب به همراه اسناد معتبر

 

 

متن کتاب:

از کسانی که به این عمل خبیث مبتلا بود، شخص عمر بن خطاب است که در حالت مستی با استخوان شتر فرق سر "عبد الرحمان عوف" را شکافت سپس نشست و بر کشته های بدر گریه می کرد. خبر به رسول خدا (ص) رسید، حضرت خشمگین شدند ...

از محرمات شرعی به نص قرآن کریم شرب خمر است، تحریم آن طی مراحلی از طرف خداوند آغاز شد.

در کتب اهل سنت آمده: با وجود تحریم شرابخواری و ابلاغ آن توسط رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم، افرادی با حالت مستی به نماز می ایستادند و خداوند با فرستادن فرمان دیگر آنان را از این عمل زشت نهی فرمود.

پس از آن گروهی نوشیدن خمر را ترک کردند، و از کسانی که به این عمل خبیث مبتلا بود، شخص عمر بن خطاب است که در حالت مستی با استخوان شتر فرق سر "عبد الرحمان عوف" را شکافت سپس نشست و بر کشته های بدر گریه می کرد. خبر به رسول خدا (ص) رسید، حضرت خشمگین شدند و در حالیکه عبایشان روی زمین کشیده می شد، نزد عمر آمدند و با وسیله ای که در دست مبارکشان بود بر سر عمر کوبیدند.


لازم به ذکر است، این ماجرای این داستان در کتاب «مکاشفة القلوب المقرب من علام الغیوب» تألیف عالم سرشناس اهل سنت یعنی "أبو حامد غزالی" بیان شده است.

آب از سر چشمه گله !

آب از آب تكان نميخوره !

آب از سرش گذشته !آب پاکی روس دستش ریخت آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

آب پاكي روي دستش ريخت !

آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم

آب را گل آلود ميكنه كه ماهي بگيره !

آب زير پوستش افتاده !

آب كه يه جا بمونه، ميگنده .

آبكش و نگاه كن كه به كفگير ميگه تو سه سوراخ داري !

آب كه از سر گذشت، چه يك ذرع چه صد ذرع ـ چه يك ني چه چه صد ني !

آب كه سر بالا ميره، قورباغه ابوعطا ميخونه !

آب نمي بينه و گرنه شناگر قابليه !

آبي از او گرم نميشه !

آتش كه گرفت، خشك و تر ميسوزد !

آخر شاه منشي، كاه كشي است !

آدم با كسي كه علي گفت، عمر نميگه !

آدم بد حساب، دوبار ميده !

آدم تنبل، عقل چهل وزير داره !

آدم خوش معامله، شريك مال مردمه !

آدم دست پاچه، كار را دوبار ميكنه !

آدم زنده، زندگي ميخواد !

آدم گدا، اينهمه ادا ؟!

آدم گرسنه، خواب نان سنگك مي بينه !

آدم ناشي، سرنا را از سر گشادش ميزنه !

آرد خودمونو بيختيم، الك مونو آويختيم !

آرزو بر جوانان عيب نيست !

آستين نو پلو بخور !

آسوده كسي كه خر نداره --- از كاه و جوش خبر نداره !

آسه برو آسه بيا كه گربه شاخت نزنه !

آشپز كه دوتا شد، آش يا شوره يا بي نمك !

آش نخورده و دهن سوخته !

آفتابه خرج لحيمه !

آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي !

آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار ميكنند، اما قيمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم ميشه !

آمدم ثواب كنم، كباب شدم !

آمد زير ابروشو برداره، چشمش را كور كرد !

آنانكه غني ترند، محتاج ترند !

آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد .

آنرا كه حساب پاكه، از محاسبه چه باكه ؟!

آنقدر بايست، تا علف زير پات سبز بشه !

آنقدر سمن هست، كه ياسمن توش گمه !

آنقدر مار خورده تا افعي شده !

آن ممه را لولو برد !

آنوقت كه جيك جيك مستانت بود، ياد زمستانت نبود ؟

آواز دهل شنيده از دور خوشه !

اجاره نشين خوش نشينه !

ارزان خري، انبان خري !

از اسب افتاده ايم، اما از نسل نيفتاده ايم !

از اونجا مونده، از اينجا رونده !

از اون نترس كه هاي و هوي داره، از اون بترس كه سر به تو داره !

از اين امامزاده كسي معجز نمي بينه !

از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد !

از اين ستون بآن ستون فرجه !

از بي كفني زنده ايم !

از دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه !

از تنگي چشم پيل معلومم شد --- آنانكه غني ترند محتاج ترند !

از تو حركت، از خدا بركت .

از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است !

از خر افتاده، خرما پيدا كرده !

از خرس موئي، غنيمته !

از خر ميپرسي چهارشنبه كيه ؟!

از خودت گذشته، خدا عقلي به بچه هات بده !

از درد لا علاجي به خر ميگه خانمباجي !

از دور دل و ميبره، از جلو زهره رو !

از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه !

از شما عباسي، از ما رقاصي !

از كوزه همان برون تراود كه در اوست ! (( گر دايره كوزه ز گوهر سازند ))

از كيسه خليفه مي بخشه !

از گدا چه يك نان بگيرند و چه بدهند !

از گير دزد در آمده، گير رمال افتاد !

از ماست كه بر ماست !

از مال پس است و از جان عاصي !

از مردي تا نامردي يك قدم است !

از من بدر، به جوال كاه !

از نخورده بگير، بده به خورده !

 

از نو كيسه قرض مكن، قرض كردي خرج نكن !

 

از هر چه بدم اومد، سرم اومد !

از هول هليم افتاد توي ديگ !

از يك گل بهار نميشه !

از اين گوش ميگيره، از آن گوش در ميكنه !

اسباب خونه به صاحبخونه ميره !

اسب پيشكشي رو، دندوناشو نميشمرند !

اسب تركمني است، هم از توبره ميخوره هم ازآخور ! کار کردن خرو خوردن یابو

 

اسب دونده جو خود را زياد ميكنه !

اسب را گم كرده، پي نعلش ميگرده !

اسب و خر را كه يكجا ببندند، اگر همبو نشند همخو ميشند !

استخري كه آب نداره، اينهمه قورباغه ميخواد چكار ؟!

اصل كار برو روست، كچلي زير موست !

اكبر ندهد، خداي اكبر بدهد !

اگر بيل زني، باغچه خودت را بيل بزن !

اگر براي من آب نداره، براي تو كه نان داره !

اگر بپوشي رختي، بنشيني به تختي، تازه مي بينمت بچشم آن وختي !

اگه باباشو نديده بود، ادعاي پادشاهي ميكرد !

اگه پشيموني شاخ بود، فلاني شاخش بآسمان ميرسيد !

اگه تو مرا عاق كني، منهم ترا عوق ميكنم !

اگر جراحي، پيزي خود تو جا بنداز !

اگه خدا بخواهد، از نر هم ميدهد !

اگه خاله ام ريش داشت، آقا دائيم بود !

اگه خير داشت، اسمشو مي گذاشتند خيرالل!

 

اگر داني كه نان دادن ثواب است --- تو خود ميخور كه بغدادت خرابست !

 

اگه دعاي بچه ها اثر داشت، يك معلم زنده نمي موند !

 

اگه زاغي كني، روقي كني، ميخورمت !

 

اگه زري بپوشي، اگر اطلس بپوشي، همون كنگر فروشي !

اگه علي ساربونه، ميدونه شترو كجا بخوابونه !

اگه كلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخيه ميزد .

 

اگه لالائي بلدي، چرا خوابت نميبره !

 

اگه لر ببازار نره بازار ميگنده !

 

اگه مردي، سر اين دسته هونگ ( هاون ) و بشكن !

 

اگه بگه ماست سفيده، من ميگم سياهه !

 

اگه مهمون يكي باشه، صاحبخونه براش گاو مي كشه !

 

اگه نخورديم نون گندم، ديديم دست مردم !

 

اگه ني زني چرا بابات از حصبه مرد !

 

اگه هفت تا دختر كور داشته باشه، يكساعته شوهر ميده !

 

اگه همه گفتند نون و پنير، تو سرت را بگذار زمين و بمير !

 

امان از خانه داري، يكي ميخري دو تا نداري !

 

امان ازدوغ ليلي ، ماستش كم بود آبش خيلي !

 

انگور خوب، نصيب شغال ميشه !

 

اوسا علم ! اين يكي رو بكش قلم !

 

اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام !

 

اول بچش، بعد بگو بي نمكه !

 

اول برادريتو ثابت كن، بعد ادعاي ارث و ميراث كن !

 

اول بقالي و ماست ترش فروشي !

 

اول پياله و بد مستي !

 

اول ، چاه را بكن، بعد منار را بدزد !

 

اي آقاي كمر باريك، كوچه روشن كن و خانه تاريك !

 

اين تو بميري، از آن تو بميري ها نيست !

 

اينجا كاشون نيست كه كپه با فعله باشه !

 

اين حرفها براي فاطي تنبون نميشه !

 

اين قافله تا به حشر لنگه !

 

اينكه براي من آوردي، ببر براي خاله ات !

 

اينو كه زائيدي بزرگ كن !

 

اين هفت صنار غير از اون چارده شي است !

 

اينهمه چريدي دنبه ات كو ؟!

 

اينهمه خر هست و ما پياده ميريم !

 

 

 

« ب » با آل علي هر كه در افتاد ، ور افتاد .

 

با اون زبون خوشت، با پول زيادت، يا با راه نزديكت !

 

با اين ريش ميخواهي بري تجريش ؟

 

با پا راه بري كفش پاره ميشه، با سر كلاه !

 

با خوردن سيرشدي با ليسيدن نميشي !

 

باد آورده را باد ميبرد !

 

با دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه !

 

بادنجان بم آفت ندارد !

 

بارون آمد، تركها بهم رفت !

 

بار كج به منزل نميرسد !

 

با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هيچكدام با هرهيچكدام هر دو !

 

بازي اشكنك داره ، سر شكستنك داره !

 

بازي بازي، با ريش بابا هم بازي !

 

با سيلي صورت خودشو سرخ نگهميداره !

 

با كدخدا بساز، ده را بچاپ !

 

با گرگ دنبه ميخوره، با چوپان گريه ميكنه !

 

بالابالاها جاش نيست، پائين پائين ها راش نيست !

 

بالاتو ديديم ، پائينتم ديديم !

 

با مردم زمانه سلامي و والسلام .

 

تا گفته اي غلام توام، ميفروشنت !

 

با نردبان به آسمون نميشه رفت !

 

با همين پرو پاچين، ميخواهي بري چين و ماچين ؟

 

بايد گذاشت در كوزه آبش را خورد !

 

با يكدست دو هندوانه نميشود برداشت !

 

با يك گل بهار نميشه !

 

با يك گل بهار نميشه !

 

با يك گل بهار نميشه !

 

به اشتهاي مردم نميشود نان خورد !

 

به بهلول گفتند ريش تو بهتره يا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رريش من و گرنه دم سگ !

 

بجاي شمع كافوري چراغ نفت ميسوزد !

 

بچه سر پيري زنگوله پاي تابوته !

 

بچه سر راهي برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد !

 

بخور و بخواب كار منه، خدا نگهدار منه !

 

بد بخت اگر مسجد آدينه بسازد --- يا طاق فرود آيد، يا قبله كج آيد !

 

به درويشه گفتند بساطتو جمع كن ، دستشو گذاشت در دهنش !

 

بدعاي گربه كوره بارون نمياد !

 

بدهكار رو كه رو بدي طلبكار ميشه !

 

برادران جنگ كنند، ابلهان باوركنند !

 

برادر پشت ، برادر زاده هم پشت

 

خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بكش!

 

برادري بجا، بزغاله يكي هفت صنار !

 

براي كسي بمير كه برات تب كنه !

 

براي همه مادره، براي ما زن بابا !

 

براي يك بي نماز، در مسجد و نمي بندند !

 

براي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه !

 

بر عكس نهند نام زنگي كافور !

 

به روباهه گفتند شاهدت كيه ؟ گفت: دمبم !

 

بزبون خوش مار از سوراخ در مياد !

 

بزك نمير بهار مياد --- كنبزه با خيار مياد !

 

بز گر از سر چشمه آب ميخوره !

 

به شتره گفتند شاشت از پسه ، گفت : چه چيزم مثل همه كسه ؟!

 

به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم !

 

بعد از چهل سال گدايي، شب جمعه را گم كرده !

 

بعد از هفت كره، ادعاي بكارت !

 

بقاطر گفتند بابات كيه ؟ گفت : آقادائيم اسبه !

 

به كيشي آمدند به فيشي رفتند !

 

به گربه گفتند گهت درمونه، خاك پاشيد روش !

 

به كچله گفتند : چرا زلف نميزاري ؟ گفت : من از اين قرتي گيريها خوشم نمياد !

 

به كك بنده كه رقاص خداست !

 

بگو نبين، چشممو هم ميگذارم، بگو نشنو در گوشمو ميگيرم، اما اگر بگي نفهمم، نميتونم !

 

بگير و ببند بده دست پهلوون !

 

بلبل هفت تا بچه ميزاره، شيش تاش سسكه، يكيش بلبل !

 

بمالت نناز كه بيك شب بنده، به حسنت نناز كه بيك تب بنده !

 

بماه ميگه تو در نيا من در ميام !

 

بمرغشان كيش نميشه گفت !

 

بمرگ ميگيره تا به تب راضي بشه !

 

بوجار لنجونه از هر طرف باد بياد، بادش ميده !

 

بهر كجا كه روي آسمان همين رنگه !

 

به يكي گفتند : سركه هفت ساله داري ؟ گفت : دارم و نميدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر ميدادم هفت ساله نميشد !

 

به يكي گفتند : بابات از گرسنگي مرد . گفت : داشت و نخورد ؟ !

 

بمير و بدم !

 

به گاو و گوسفند كسي كاري نداره !

 

بيله ديگ، بيله چغندر !

 

 

 

« پ » پا را به اندازه گليم بايد دراز كرد !

 

پاي خروستو ببند، بمرغ همسايه هيز نگو !

 

پايين پايين ها جاش نيست، بالا بالا ها راش نيست !

 

پز عالي، جيب خالي !

 

پس از چهل سال چارواداري، الاغ خودشو نميشناسه !

 

پس از قرني شنبه به نوروز ميافته !

 

پستان مادرش را گاز گرفته !

 

پسر خاله دسته ديزي !

 

پسر زائيدم براي رندان، دختر زائيدم براي مردان، موندم سفيل و سرگردان !

 

پدر كو ندارد نشان از پدر --- تو بيگانه خوانش نخوانش پسر !

 

پشت تاپو بزرگ شده !

 

پنج انگشت برادرند، برابر نيستند !

 

پوست خرس نزده ميفروشه !

 

پول است نه جان است كه آسان بتوان داد !

 

پول پيدا كردن آسونه، اما نگهداريش مشكله !

 

پول حرام، يا خرج شراب شور ميشه يا شاهد كور !

 

پولدارها به كباب، بي پولها به بوي كباب ،

 

پول ما سكه عُمَر داره !

 

پياده شو با هم راه بريم !

 

پياز هم خودشو داخل ميوه ها كرده !

 

پي خر مرده ميگرده كه نعلش را بكنه !

 

پيراهن بعد از عروسي براي گل منار خوبه !

 

پيرزنه دستش به درخت گوجه نميرسيد، مي گفت : ترشي بمن نميسازه !

 

پيش از آخوند منبر نرو !

 

پيش رو خاله، پشت سر چاله !

 

پيش قاضي و معلق بازي !

 

 

 

« ت » تا ابله در جهانه، مفلس در نميمانه !

 

تابستون پدر يتيمونه !

 

تا پريشان نشود كار بسامان نرسد !

 

تا ترياق از عراق آرند، مار گزيده مرده باشد !

 

تا تنور گرمه نون و بچسبون !

 

تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ ميان بيرون !

 

تا شغال شده بود به چنين سوراخي گير نكرده بود !

 

تا كركس بچه دارشد، مردار سير نخورد !

 

تا گوساله گاو بشه ، دل مادرش آب ميشه !

 

تا مار راست نشه توي سوراخ نميره !

 

تا نازكش داري نازكن، نداري پاهاتو دراز كن !

 

تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها !

 

تا هستم بريش تو بستم ! تب تند عرقش زود در مياد !

 

تخم دزد، شتر دزد ميشه !

 

تخم نكرد نكرد وقتي هم كرد توي كاهدون كرد !

 

تا تو فكر خر بكني ننه، منو در بدر ميكني ننه !

 

ترب هم جزء مركبات شده !

 

ترتيزك خريدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد !

 

تره به تخمش ميره، حسني به باباش !

 

تعارف كم كن و بر مبلغ افزا !

 

تغاري بشكنه ماستي بريزد --- جهان گردد به كام كاسه ليسان !

 

تف سر بالا، بر ميگرده بريش صاحبش !

 

تلافي غوره رو سر كوره در مياره !

 

تنبان مرد كه دو تا شد بفكر زن دوم ميافته !

 

تنبل مرو به سايه، سايه خودش ميآيه !

 

تنها بقاضي رفته خوشحال برميگرده !

 

تو از تو، من ازبيرون !

 

تو بگو (( ف )) من ميگم فرحزاد !

 

توبه گرگ مرگه !

 

تو كه ني زن بودي چرا آقا دائيت از حصبه مرد !

 

تومون خودمونو ميكشه، بيرونمون مردم را !

 

توي دعوا نون و حلوا خير نميكنند !

 

 

 

« ج » جا تره و بچه نيست !

 

جاده دزد زده تا چهل روز امنه !

 

جايي نميخوابه كه آب زيرش بره !

 

جايي كه ميوه نيست چغندر ، سلطان مركباته !

 

جواب ابلهان خاموشيست !

 

جواب هاي، هويه !

 

جواني كجائي كه يادت بخير !

 

جوجه را آخر پائيز ميشمرند !

 

جوجه همسشه زير سبد نميمونه !

 

جون بعزرائيل نميده !

 

جهود، خون ديده !

 

جهود، دعاش را آورده !

 

جيبش تار عنكبوت بسته !

 

جيگر جيگره ، ديگر ديگره !

 

 

 

« چ » چار ديواري اختياري !

 

چاقو دسته خودشو نميبره !

 

چاه كن هميشه ته چاهه !

 

چاه مكن بهر كسي، اول خودت، دوم كسي !

 

چاه نكنده منار دزديده !

 

چرا توپچي نشدي !

 

چراغي كه به خونه رواست، به مسجد حرام است !

 

چشته خور بدتر از ميراث خوره !

 

چشم داره نخودچي، ابرو نداره هيچي !

 

چشمش آلبالو گيلاس مي چينه !

 

چشمش هزار كار ميكنه كه ابروش نميدونه !

 

چغندر گوشت نميشه، دشمنم دوست نميشه !

 

چنار در خونه شونو نمي بينه !

 

چوب خدا صدا نداره ، هر كي بخوره دوا نداره !

 

چوب دو سر طلا ست !

 

چوب را كه برداري، گربه دزده فرار ميكنه !

 

چوب معلم گله، هر كي نخوره خله !

 

چو به گشتي، طبيب از خود ميازار --- چراغ از بهر تاريكي نگه دار !

 

چو دخلت نيست خرج آهسته تر كن --- كه گوهر فرو شست يا پيله ور!

 

چه خوشست ميوه فروشي --- گر كس نخرد خودت بنوشي !

 

چه عزائيست كه مرده شور هم گريه ميكنه !

 

چه علي خواجه، چه خواجه علي !

 

چه مردي بود كز زني كم بود !

 

چيزي كه شده پاره، وصله ور نمي داره !

 

چيزي كه عوض داره گله نداره !

 

 

 

« خ » خار را در چشم ديگران مي بينه و تير را در چشم خودش نمي بينه !

 

خاشاك به گاله ارزونه، شنبه به جهود !

 

خاك خور و نان بخيلان مخور ! (( ... خار نه اي زخم ذليلان مخور ))

 

خاك كوچه براي باد سودا خوبه !

 

خال مهرويان سياه و دانه فلفل سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا ؟!

 

خاله ام زائيده، خاله زام هو كشيده !

 

خاله را ميخواهند براي درز ودوز و گرنه چه خاله چه يوز !

 

خاله سوسكه به بچه اش ميگه : قربون دست و پاي بلوريت !

 

خانه اي را كه دو كدبانوست، خاك تا زانوست !

 

خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالي باشه !

 

خانه خرس و باديه مس ؟

 

خانه داماد عروسيست، خانه عروس هيچ خبري نيست !

 

خانه دوستان بروب و در دشمنان را مكوب !

 

خانه قاضي گردو بسياره شماره هم داره !

 

خانه كليمي نرفتم وقتي هم رفتم شنبه رفتم !

 

خانه نشيني بي بي از بي چادريست !

 

خانه همسايه آش ميپزند بمن چه ؟!

 

خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسي !

 

خدا برف را به اندازه بام ميده !

 

خدا جامه ميدهد كو اندام ؟ نان ميدهد كو دندان ؟

 

خدا خر را شناخت، شاخش نداد !

 

خدا داده بما مالي، يك خر مانده سه تا نالي !

 

خدا دير گيره، اما سخت گيره !

 

خدا را بنده نيست !

 

خدا روزي رسان است، امااِهني هم مي خواد !

 

خدا سرما را بقدر بالا پوش ميده !

 

خدا شاه ديواري خراب كنه كه اين چاله ها پر بشه !

 

خدا گر ببندد ز حكمت دري --- ز رحمت گشايد در ديگري !

 

خدا ميان دانه گندم خط گذاشته !

 

خدا ميخواهد بار را بمنزل برساند من نه، يك خر ديگه !

 

خدا نجار نيست اما در و تخته رو خوب بهم ميندازه !

 

خدا وقتي بخواد بده، نميپرسه تو كي هستي ؟

 

خدا وقتي ها ميده، ور ور جماران هم ، ها ميده !

 

خدا همه چيز را به يك بنده نمي ده !

 

خدا همونقدر كه بنده بد داره، بنده خوب هم داره !

 

خدايا آنكه را عقل دادي چه ندادي و آنكه را عقل ندادي چه دادي ؟ ((خواجه عبدالله انصاري ))

 

خدا يه عقل زياد بتو بده يه پول زياد بمن !

 

خر، آخور خود را گم نميكنه !

 

خراب بشه باغي كه كليدش چوب مو باشه !

 

خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است !

 

خر است و يك كيله جو !

 

خر از لگد خر ناراحت نميشه !

 

خر باربر، به كه شير مردم در !

 

خر به بوسه و پيغام آب نمي خوره !

 

خربزه شيرين مال شغاله !

 

خربزه كه خوردي بايد پاي لرزش هم بشيني !

 

خربزه ميخواهي يا هندوانه : هر دو دانه !

 

خربيارو باقلا بار كن !

 

خر، پايش يك بار به چاله ميره !

 

خرج كه از كيسه مهمان بود --- حاتم طايي شدن آسان بود !

 

خر چه داند قيمت نقل و نبات ؟

 

خر خالي يرقه ميره !

 

خر، خسته - صاحب خر، ناراضي !

 

خر خفته جو نمي خوره !

 

خر ديزه است، به مرگ خودش راضي است تا ضرر بصاحبش بزنه !

 

خر را با آخورميخوره، مرده را با گور !

 

خر را جايي مي بندند كه صاحب خر راضي باشه !

 

خر را كه به عروسي ميبرند، براي خوشي نيست براي آبكشي است !

 

خر را گم كرده پي نعلش ميگرده !

 

خر، رو به طويله تند ميره !

 

خرس، تخم ميكنه يا بچه ؟ از اين دم بريده هر چي بگي برمياد !

 

خرس در كوه، بو علي سيناست !

 

خرس شكار نكرده رو پوستشو نفروش !

 

خر سواري را حساب نميكنه !

 

خر، سي شاهي ، پالون دو زار !

 

خر كريم را نعل كردن !

 

خر كه جو ديد، كاه نميخوره !

 

خر، كه علف ديد گردن دراز ميكنه !

 

خر گچ كش روز جمعه از كوه سنگ مياره !

 

خر لخت راپالانشو بر نميدارند!

 

خر ما از كرگي دم نداشت !

 

خر ناخنكي صاحب سليقه ميشود !

 

خروار نمكه، مثقال هم نمكه !

 

خر وامانده معطل چشه !

 

خروسي را كه شغال صبح ميبره بگذار سر شب ببره !

 

خر، همان خره پالانش عوض شده !

 

خريت ارث نيست بهره خداداده س !

 

خري كه از خري وابمونه بايد يال و دمشو بريد !

 

خوشبخت آنكه خورد و كِشت، بدبخت آنكه مرد و هِشت !

 

خواب پاسبان، چراغ دزده !

 

خنده كردن دل خوش ميخواد و گريه كردن سر وچشم !

 

خواهر شوهر، عقرب زير فرشه !

 

خواست زير ابروشو برداره، چشماشو كور كرد !

 

خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو !

 

خوبي لر به آنست كه هر چه شب گويد روزنه انست !

 

خودتو خسته ببين، رفيقتو مرده !

 

خودشو نميتونه نگهداره چطور منو نگهميداره ؟

 

خود گوئي و خود خندي، عجب مرد هنر مندي !

 

خودم كردم كه لعنت بر خودم باد !

 

خوردن خوبي داره ، پس دادن بدي !

 

خوشا بحال كساني كه مردند و آواز ترا نشنيدند !

 

خوشا چاهي كه آب از خود بر آرد !

 

خوش بود گر محك تجربه آيد بميان --- تا سيه روي شود هر كه دراو غش باشد .

 

خوش زبان باش در امان باش !

 

خولي بكفم به كه كلنگي بهوا !

 

يك ده آباد به از صد شهر خراب !

 

خونسار است و يك خرس !

 

خير در خانه صاحبش را ميشناسد !

 

خيك بزرگ، روغنش خوب نميشه !

 

 

 

« د » دادن بديوانگي گرفتن بعاقلي !

 

دارندگيست و برازندگي !

 

داري طرب كن، نداري طلب كن !

 

داشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حسابه !

 

دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد !

 

دانا گوشت ميخورد نادان چغندر !

 

دانه فلفل سياه و خال مهرويان سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا !

 

دايه از مادر مهربانتر را بايد پستن بريد !

 

دختر، تخم تر تيزك است !

 

دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست داره !

 

دخترميخوهي ماماش را بين --- كرباس ميخواهي پهناش را ببين !

 

دختر همسايه هر چه چل تر براي ما بهتر !

 

دختري كه مادرش تعريف بكنه براي آقا دائيش خوبه !

 

درازي شاه خانم به پهناي ماه خانم در !

 

در بيابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام !

 

در بيابان لنگه كفش، نعمت خداست !

 

در پس هر گريه آخر خنده ايست !

 

در جنگ، حلوا تقسيم نميكنند !

 

در جواني مستي، در پيري سستي، پس كي خدا پرستي ؟!

 

در جهان هر كس كه داره نان مفت، ميتواند حرفهاي خوب گفت !

 

در جهنم عقربي هست كه از دستش به مار غاشيه پناه ميبرند !

 

در جيبش را تار عنكبوت گرفته است !

 

در چهل سالگي طنبور ميآموزد در گور استاد خواهد شد !

 

در حوضي كه ماهي نيست ، قورباغه سپهسالاره !

 

در خانه ات را ببند همسايه تو دزد نكن !

 

در خانه اگر كس است يكحرف بس است !

 

در خانه بيعاره ها نقاره ميزنند !

 

در خانه مور، شبنمي طوفانست !

 

در خانه هر چه، مهمان هر كه !

 

درخت اگر متحرك شدي ز جاي بجاي --- نه جور اره كشيدي نه جفاي تبر !

 

درخت پر بار، سنگ ميخوره !

 

درخت پر بار، سنگ ميخوره !

 

درخت كاهلي بارش گرسنگي است !

 

درخت كج جز بآتش راست نميشه !

 

درخت گردكان باين بلندي --- درخت خربزه الله اكبر !

 

درخت هر چه بارش بيشتر بشه، سرش پائين تر مياد !

 

درد دل خودم كم بود، اينهم قرقر همسايه !

 

درد، كوه كوه مياد، مومو ميره !

 

در دروازه را ميشه بست، اما در دهن مردم و نميشه بست !

 

در دنيا هميشه بيك پاشنه نميچرخه !

 

در دنيا يه خوبي ميمونه يه بدي !

 

در ديزي وازه، حياي گربه كجا رفته !

 

در زمستان، الو، به از پلوه !

 

در زمستان يه جل بهتر از يه دسته گله !

 

درزي در كوزه افتاد !

 

در زير اين گنبد آبنوسي، يكجا عزاست يكجا عروسي !

 

درس اديب اگر بود زمزمه محبتي --- جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را . (( نظيري نيشابوري ))

 

در شهر كورها يه چشمي پادشاست !

 

در شهر ني سواران بايد سوار ني شد !

 

در عفو لذتيست كه در انتقام نيست !

 

در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست ! (( حافظ شيرازي ))

 

در كف شير نر خونخواره اي --- غير از تسليم و رضا كو چاره اي ؟

 

در مجلس خود راه مده همچو مني را --- كافسرده دل افسرده كند انجمني را !

 

درم داران عالم را كرم نيست --- كريمان را بدست اندر درم نيست !

 

در مسجده، نه كند نيست نه سوزوندني !

 

در نمك ريختن توي ديگ بايد به مرد پشت كرد !

 

درويش از ده رانده، ادعاي كدخدائي كند !

 

درويش موميائي، هي ميگي و نميائي !

 

درويش را گفتند : در دكانتو ببند دهنشو هم گذاشت !

 

در، هميشه بيك پاشنه نميگرده !

 

درهفت آسمان يك ستاره نداره !

 

دزد،آب گرون ميخوره !

 

دزد بازار آشفته ميخواهد!

 

دزد باش و مرد باش !

 

دزد به يك راه ميرود، صاحب مال به هزار راه !

 

دزد حاضر و بز حاضر !

 

دزد ناشي به كاهدون ميزنه !

 

دزدي آنهم شلغم ؟ !

 

دزدي كه نسيم را بدزدد دزد است !

 

دست بالاي دست بسيار است . (( در جهان پيل مست بسيار است ... ))

 

دست به دنبك هر كي بزني صدا ميده !

 

دست بريده قدر دست بريده را ميدونه !

 

دست بشكند در آستين، سر بشكند دركلاه !

 

دست بيچاره چون بجان نرسد --- چاره جز پيرهن دريدن نيست !

 

دست بي هنر كفچه گدئيست !

 

دست پشت سر نداره !

 

دست پيش را گرفته كه پس نيفته !

 

دستت چربه، بمال سرت !

 

دستت چو نميرسد به خانم --- درياب كنيز مطبخي را !

 

دستت چو نميرسد به كوكو، خشكه پلو را فرو كو !

 

دست تنگي بدتر از دلتنگي است !

 

دست خالي براي تو سر زدن خوبه !

 

دست در كاسه و مشت در پيشاني !

 

دست، دست را ميشناسه !

 

دست دكاندار تلخ است !

 

دست راست را از چپ نميشناسه !

 

دستش به خر نميرسه پالان خر را بر ميدارد !

 

دستش به دم گاو بند شده !

 

دستش به عرب و عجم بند شده است !

 

دستش بدهنش ميرسه !

 

دستش در كيسه خليفه است !

 

دستش را به كمرش گرفته كه از بيگي نيفته !

 

دستش شيره ايست يا دستش چسبناك است !

 

دستش را توي حنا گذاشت !

 

دست شكسته بكار ميره، دل شكسته بكار نميره !

 

دست شكسته وبال گردنه !

 

دستش نمك نداره !

 

دست كار دل و نميكنه و دل كار دست و نميكنه !

 

دستش كجه !

 

دست كه به چوب بردي گربه دزده حساب كار خودشو ميكنه !

 

دست كه بسيار شد بركت كم مي شود !

 

دست ما كوتاه و خرما بر نخيل . (( پاي ما لنگ است و منزل بس دراز )) (( حافظ شيرازي ))

 

دست ننت درد نكنه !

 

دست و روت را بشور منم بخور !

 

دست و رويش را با آب مرده شور خانه شسته است !

 

دستي را كه حاكم ببره خون نداره يا ديه نداره !

 

دستي را كه نميتوان بريد بايد بوسيد !

 

دستي را كه از من بريد، خواه سگ بخورد خواه گربه !

 

دشمنان در زندن با هم دوست شوند !

 

دشمن دانا بلندت ميكند --- بر زمينت ميزند نادان دوست !

 

دشمن دانا كه غم جان بود --- بهتر از دوست كه نادان بود . (( نظامي ))

 

دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد . (( داني كه چه گفت زال با رستم گرد )) (( سعدي ))

 

دعا خانه صاحبش را ميشناسد !

 

دعا كن (( الف )) بميره يا دعا كن بابات بميره !

 

دعوا سر لحاف ملا نصرالدين بود !

 

دلاكها كه بيكار ميشوند سر هم را ميتراشند !

 

دل بيغم دراين عالم نباشد --- اگر باشد بني آدم نباشد .

 

دل سفره نيست كه آدم پيش هر كس باز كنه !

 

دلش درو طاقچه نداره !

 

دلم خوشه زن بگم اگر چه كمتر از سگم !

 

دلو هميشه از چاه درست در نمياد !

 

دماغش را بگيري جانش در مياد !

 

دم خروس از جيبش پيداست !

 

دمش را توي خمره زده است !

 

دندن اسب پيشكشي را نميشمارند !

 

دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد !

 

دنيا پس از مرگ ما، چه دريا چه سراب !

 

دنيا دمش درازه !

 

دنيا جاي آزمايش است، نه جاي آسايش !

 

دنيا، دار مكافاته !

 

دنيا را آب ببره او راخواب ميبره !

 

دنيا را هر طور بگيري ميگذره !

 

دنيايش مثل آخرت يزيده !

 

دنيا محل گذره !

 

دو تا در را پهلوي هم ميگذارند براي اينست كه به درد هم برسند !

 

دو خروس بچه از يك مرغ پيدا ميشوند، يكي تركي ميخونه يكي فارسي !

 

دود از كنده بلند ميشه !

 

دود، روزنه خودشو پيدا ميكنه !

 

دو دستماله ميرقصه !

 

دور اول و بد مستي ؟

 

دور دور ميرزا جلاله ، يك زن به دو شوهر حلاله !

 

دوري و دوستي !

 

دوست آنست كه بگرياند. دشمن آنست كه بخنداند !

 

دوست همه كس، دوست هيچكس نيست !

 

دوستي بدوستي در، جو بيار زرد آلو ببر !

 

دوستي دوستي از سرت ميكنند پوستي ؟!

 

دوصد گفته چو نيم كردار نيست !

 

دو صد من استخوان بايد كه صدمن بار بردارد !

 

دوغ در خانه ترش است !

 

دوغ و دوشاب در نظرش يكيست !

 

دو قرت و نيمش باقيه !

 

دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو --- دوتاي جامه اگر كهنه است و گر از نو .

 

هزار مرتبه بهتر بنزد ابن يمين --- زفرمملكت كيقباد و كيخسرو .

 

ده انگشت را خدا برابر نيافريده !

 

ده، براي كدخدا خوبه و برادرش !

 

ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند .

 

دهنش آستر داره !

 

دهنش چاك و بست نداره !

 

دهن مردم را نميشود بست !

 

دهنه جيبش را تار عنكبوت گرفته !

 

ديده مي بينه، دل ميخواد !

 

دير آمده زود ميخواد بره !

 

دير زائيده زود ميخواد بزرگ كنه !

 

ديشب همه شب كمچه زدي كو حلوا ؟!

 

ديگ به ديگ ميگه روت سياه ، سه پايه ميگه صل علي !

 

ديگران كاشتند ما خورديم، ما ميكاريم ديگران بخورند !

 

ديگ ملا نصرالدين است !

 

ديوار حاشا بلنده !

 

ديوار موش داره ، موش هم گوش داره !

 

ديوانه چو ديوانه به بيند خوشش آيد !

 

 

 

« ذ » ذات نايافته از هستي بخش --- كي تواند كه شود هستي بخش ؟! (( جامي ))

 

ذره ذره كاندرين ارض و سماست --- جنس خود را همچو كاه و كهرباست . ((مولوي ))

 

ذره ذره جمع گردد وانگهي دريا شود .

 

 

 

« ر » راستي هيبت اللهي يا ميخواهي منو بترسوني ؟!

 

راه دزد زده تا چهل روز امنه !

 

راه دويده، كفش دريده !

 

رحمت بكفن دزد اولي !

 

رخت دو جاري را در يك طشت نميشه شست !

 

رستم است و يكدست اسلحه !

 

رستم در حمام است !

 

رستم صولت و افندي پيزي !

 

رسيده بود بلايي ولي به خير گذشت . (( نريخت درد مي و محتسبز دير گذشت ... )) (( آصفي هروي ))

 

رطب خورده كي منع رطب چون كند !

 

رفت زير ابروش را برداره چشمش را هم كور كرد !

 

رفت به نان برسه بجان رسيد !

 

رفتم ثواب كنم كباب شدم !

 

رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبيد دلم پوسيد !

 

رفتم شهر كورها ، ديدم همه كور، منهم كور !

 

رقاصه نميتونست برقصه ميگفت زمين كجه !

 

رند را بند و قحبه را پند سود نكند !

 

رنگم ببين و حالمو نپرس !

 

روبرو خاله و پشت سر چاله !

 

روده بزرگه روده كوچيكه رو خورد !

 

روز از نو، روزي از نو !

 

روز گار آئينه را محتاج خاكستر كند !

 

روزگار است اينكه گه عزت دهد و گه خوار دارد --- چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد .(( قائم مقام فراهاني ))

 

روزه خوردنشو ديدم، ولي نماز كردنش را نديده ام !

 

روزي به قدمه !

 

روزي گريه دست زن شلخته است !

 

روضه خوان پشمه چال است !

 

روغن چراغ ريخته وقف امامزاده !

 

روغن روي روغن ميره ، بلغور، خشك ميمونه !

 

رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز --- تا داد خود از كهتر و مهتر بستاني . (( عبيد زاكاني ))

 

روي گدا سياهه ولي كيسه اش پره !

 

ريسمان سوخت و كجيش بيرون نرفت !

 

ريش و قيچي هر دو در دست شماست !

 

 

 

« ز »

 

ز آب خرد، ماهي خرد خيزد --- نهنگ آن به كه از دريا گريزد !

 

زاغم زد و زو غم زد، پس مانده كلاغ كورم زد !

 

زبان بريده بكنجي نشسته صم بكم --- به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم . (( سعدي ))

 

زبان خر را خلج ميدونه !

 

زبان خوش، مار را از سوراخ بيرون ميآورد !

 

زبان سرخ سر سبز ميدهد بر باد --- بهوش باش كه سر در سر زبان نكني .

 

زبان گوشت است بهر طرف كه بچرخاني ميچرخه !

 

زخم زبان از زخم شمشير بدتره !

 

زدي ضربتي ضربتي نوش كن !

 

زرد آلو را ميخورند براي هسته اش !

 

زرنگي زياد فقر ميآره !

 

زرنگي زياد مايه جوانمرگيست !

 

ز عشق تا بصبوري هزار فرسنگ است ! (( دلي كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ )) (( سعدي ))

 

زعفران كه زياد شد بخورد خر ميدهند !

 

زكوة تخم مرغ يك دانه پنبه دونه است !

 

زمانه ايست كه هر كس بخود گرفتار است ! (( تو هم در آينه حيران حسن خويشي ... )) (( آصفي هروي ))

 

زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز!

 

زمستان رفت و رو سياهي به زغال موند !

 

زن آبستن گل ميخوره اما گل داغستان !

 

زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا !

 

زن بد را اگر در شيشه هم بكنند كار خودشو ميكنه !

 

زن بلاست ، اما الهي هيچ خانه اي بي بلا نباشه !

 

زن بيوه را ميوه اش ميخواهند !

 

زن تا نزائيده دلبره، وقتيكه زائيد مادره !

 

زن جوان را تيري به پهلو نشيند به كه پيري !

 

زن راضي، مرد راضي، گور پدر قاضي !

 

زن سليطه سگ بي قلاده است !

 

زن كه رسيد به بيست، بايد بحالش گريست !

 

زنگوله پاي تابوت !

 

زن نجيب گرفتن آسونه، ولي نگهداريش مشكله !

 

زن و شوهر جنگ كنند، ابلهان باور كنند !

 

زني كه جهاز نداره، اينهمه ناز نداره !

 

زورش بخر نميرسه پالون خر را بر ميداره !

 

زور داري، حرفت پيشه !

 

زور دار پول نميخواد، بي زور هم پول نميخواد !

 

زهر طرف كه كشته شود اسلام است !

 

زير اندزش زمين است و رواندازش آسمون !

 

زير پاي كسي پوست خربزه گذاشتن !

 

زير دمش سست است !

 

زير ديگ اتش است و زير آدم آدم !

 

زير سرش بلنده !

 

زير شالش قرصه !

 

زير كاسه نيم كاسه ايست .

 

زيره به كرمان ميبره !

 

 

 

« س » سال به دوازده ماه ما مي بينيم يكدفعه هم تو ببين !

 

سال به سال دريغ از پارسال !

 

سالها ميگذاره تا شنبه به نوروز بيفته !

 

سالي كه نكوست از بهارش پيداست !

 

سبوي خالي را بسبوي پر مزن !

 

سبوي نو آب خنك دارد !

 

سبيلش آويزان شد !

 

سبيلش را بايد چرب كرد !

 

سپلشت آيد و زن زايد و مهمان عزيزت برسد !

 

سخن خود تو كجا شنيدي، اونجا كه حرف مردمو شنيدي !

 

سر بريده سخن نگويد !

 

سر بزرگ بلاي بزرگ داره !

 

سر بشكنه در كلاه، دست بشكنه در آستين !

 

سر بي صاحب ميتراشه !

 

سر بيگناه، پاي دار ميره اما بالاي دار نميره !

 

سر پيري و معركه گيري !

 

سر تراشي را از سر كچل ما ميخواد ياد بگيره !

 

سر حليم روغن ميرود !

 

سر خر باش، صاحب زر باش !

 

سر را با پنبه ميبرد !

 

سر را قمي مي شكنه تاوانش را كاشي ميده !

 

سر زلف تو نباشد سر زلف دگري !

 

سرش از خودش نيست .

 

سرش به تنش زيادي ميكنه !

 

سرش به كلاش ميارزه !

 

سرش بوي قرمه سبزي ميده !

 

سرش توي حسابه !

 

سرش توي لاك خودشه !

 

سرش جنگه اما دلش تنگه !

 

سرش را پيراهن هم نميدونه !

 

سر قبري گريه كن كه مرده توش باشه !

 

سر قبرم كثافت نكن از فاتحه خواندنت گذشتم !

 

سر كچل را سنگي و ديوانه را دنگي !

 

سر كچل و عرقچين !

 

سركه مفت از عسل شيرين تره !

 

سركه نقد بهتر از حلواي نسيه است !

 

سركه نه در راه عزيزان بود --- بار گرانيست كشيدن بدوش ! (( سعدي ))

 

سر گاو توي خمره گير كرده !

 

سر گنجشكي خورده !

 

سر گنده زير لحافه !

 

سرم را ميشكنه نخودچي جيبم ميكنه !

 

سرم را سرسري متراش اي استاد سلماني --- كه ما هم در ديار خود سري داريم و ساماني .

 

سرنا را از سر گشادش ميزنه !

 

سرناچي كم بود يكي هم از غوغه اومد !

 

سري را مه درد نيمكند دستمال مبند !

 

سري كه عشق ندارد كدوي بي بار است . (( لبي كه خنده ندارد شكاف ديوار است ... ))

 

سري كه عشق ندارد كدوي بي بار است . (( لبي كه خنده ندارد شكاف ديوار است ... ))

 

سزاي گرانفروش نخريدنه !

 

سسك هفت تا بچه ميآره يكيش بلبله !

 

سفره بي نان جله، كوزه بي آب گله !

 

سفره نيفتاده ( نينداخته ) بوي مشك ميده !

 

سفره نيفتاده يك عيب داره ! سفره افتاده هزار عيب !

 

سفيد سفيد صد تومن، سرخ و سفيد سيصد تومن، حالا كه رسيد به سبزه هر چي بگي ميارزه !

 

سقش سياه است !

 

سگ بادمش زير پاشو جارو ميكنه !

 

سگ باش، كوچك خونه نباش !

 

سگ پاچه صاحبش را نميگيره !

 

سگ، پدر نداشت سراغ حاج عموشو ميگرفت !

 

سگ چيه كه پشمش باشه !

 

سگ درحضور به از برادر دور !

 

سگ در خانه صاحبش شيره !

 

سگ داد و سگ توله گرفت !

 

سگ دستش نميشه داد كه اخته كنه !

 

سگ را كه چاق كنند هار ميشه !

 

سگ زرد برادر شغاله !

 

سگست آنكه با سگ رود در جوال !

 

سگ سفيد ضرر پنبه فروشه !

 

سگ سير دنبال كسي نميره !

 

سگش بهتر از خودشه !

 

سگ كه چاق سد گوشتش خوراكي نميشه !

 

سگ گر و قلاده زر ؟!

 

سگ ماده در لانه، شير است !

 

سگ نازي آباده، نه خودي ميشناسه نه غريبه !

 

سگ نمك شناس به از آدم ناسپاس !

 

سگي به بامي جسته گردش به ما نشسه !

 

سگي كه براي خودش پشم نميكند براي ديگران كشك نخواهد كرد !

 

سگي كه پارس كنه ، نميگيره !

 

سلام روستائي بي طمع نيست !

 

سنده را انبر دم دماغش نميشه برد !

 

سنگ به در بسته ميخوره !

 

سنگ بزرگ علامت نزدنه !

 

سنگ بنداز بغلت واشه !

 

سنگ خاله قورباغه را گرو ميكشه !

 

سنگ كوچك سر بزرگ را ميشكنه !

 

سنگ مفت، گنجشك مفت !

 

سنگي را كه نتوان برداشت بايد بوسد و گذاشت !

 

سواره از پياده خبر نداره، سير از گرسنه !

 

سودا، به رضا، خويشي بخوشي .

 

سودا چنان خوشست كه يكجا كند كسي ! (( دنيا و آخرت به نگاهي فروختيم )) (( قصاب كاشاني ))

 

سودا گر پنير از شيشه ميخوره !

 

سوداي نقد بوي مشك ميده !

 

سوراخ دعا را گم كرده !

 

سوزن، همه را ميپوشونه اما خودش لخته !

 

سوسكه از ديوار بالا ميرفت مادرش ميگفت : قربون دست و پاي بلوريت !

 

سهره ( سيره ) رنگ كرده را جاي بلبل ميفروشه !

 

سيب سرخ براي دست چلاق خوبه ؟!

 

سيب مرا خوردي تا قيامت ابريشم پس بده !

 

سيبي كه بالا ميره تا پائين بياد هزار چرخ ميخوره !

 

سيبي كه سهيلش نزند رنگ ندارد ! (( تعليم معلم بكسي ننگ ندارد ))

 

سيلي نقد به از حلواي نسيه !

 

 

 

« ش » شاگرد اتو گرم، سرد ميارم حرفه، گرم ميارم حرفه !

 

شاه خانم ميزاد، ماه خانم درد ميكشه !

 

شاه مي بخشه شيخ عليخان نمي بخشه !

 

شاهنامه آخرش خوشه !

 

شب دراز است و قلندر بيكار !

 

شب سمور گذشت و لب تنور گذشت !

 

شب عيد است و يار از من چغندر پخته ميخواهد --- گمانش ميرسد من گنج قارون زير سر دارم !

 

شبهاي چهارشنبه هم غش ميكنه !

 

شپش توي جيبش سه قاب بازي ميكنه !

 

شپش توي جيبش منيژه خانومه !

 

شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خره !

 

شتر بزرگه زحمتش هم بزرگه !

 

شتر پير شد و شاشيدن نياموخت !

 

شتر خوابيده شم بلندتر از خر ايستاده است !

 

شتر در خواب بيند پنبه دانه --- گهي لف لف خورد گه دانه دانه !

 

شتر ديدي نديدي ؟!

 

شتر را چه به علاقه بندي ؟

 

شتر را گفتند : چرا شاشت از پسه ؟ گفت : چه چيزم مثل همه كسه !

 

شتر را گفتند : چرا گردنت كجه ؟ گفت : كجام راسته !

 

شتر را گفتند : چكاره اي ؟ گفت : علاقه بندم . گفتند : از دست و پنجه نرم و نازكت پيداست !

 

آن يكي مي گفت استر را كه هي --- از كجا مي آيي اي فرخنده پي گفت : از حمام گرم كوي تو --- گفت : خود پيداست از زانوي تو !

 

شتر را گم كرده پي افسارش ميگرده !

 

شتر سواري دولا دولا نميشه !

 

شتر كه نواله ميخواد گردن دراز ميكنه !

 

شتر كجاش خوبه كه لبش بده ؟!

 

شتر گاو پلنگ !

 

شتر مرد و حاجي خلاص !

 

شتر مرغ را گفتند : بار بردار . گفت : من مرغم . گفتند : پرواز كن . گفت : من شترم !

 

شترها را نعل ميكردند، كك هم پايش را بلند كرد !

 

شراب مفت را قاضي هم ميخوره !

 

شريك اگر خوب بود خدا هم شريك ميگرفت !

 

شريك دزد و رفيق قافله !

 

شست پات توي چشمت نره !

 

شش ماهه به دنيا اومده !

 

شعر چرا ميگي كه توي قافيه اش بموني ؟!

 

شغال، پوزش بانگور نميرسه ميگه ترشه !

 

شغال ترسو انگور خوب نميخوره !

 

شغال كه از باغ قهر كنه منفعت باغبونه !

 

شغالي كه مرغ ميگيره بيخ گوشش زرده !

 

شكمت گوشت نو بالا آورده !

 

شكم گشنه، گوز فندقي !

 

شلوار نداره، بند شلوارش را مي بنده !

 

شمر جلودارش نميشه !

 

شنا بلد نيست زير آبكي هم ميره !

 

شنا بلد نيست زير آبكي هم ميره !

 

شنونده بايد عاقل باشه !

 

شنيدي كه زن آبستن گل ميخوره اما نميدوني چه گلي !

 

شوهر كردم وسمه كنم نه وصله كنم !

 

شوهر برود كاروانسرا، نونش بياد حرمسرا !

 

شوهرم شغال باشد، نونم در تغار باشد !

 

شير بي يال و اشكم كه ديد --- اينچنين شيري خدا هم نافريد . (( مولوي ))

 

 

 

« ص » صابونش به جامه ما خورده !

 

صبر كوتاه خدا سي ساله !

 

صداش صبح در مياد !

 

صد پتك زرگر، يك پتك آهنگر !

 

صد تا گنجشك با زاق و زوقش نيم منه !

 

صد تا چاقو بسازه، يكيش دسته نداره !

 

صد تومن ميدم كه بچه ام يكشب بيرون نخوابه وقتي خوابيد ، چه يكشب چه هزار شب !

 

صد رحمت به كفن دزد اولي !

 

صد سال گدائي ميكنه هنوز شب جمعه را نميدونه !

 

صد سر را كلاه است و صد كور را عصا !

 

صد من پرقو يكمشت نيست !

 

صد من گوشت شكار به يك چس تازي نميارزه !

 

صد موش را يك گربه كافيه !

 

صفراش به يك ليمو مي شكنه !

 

صنار جيگرك سفره قلمگار نمي خواد !

 

صنار ميگيرم سگ اخته ميكنم، يه عباسي ميدم غسل ميكنم !

 

 

 

« ض »

 

ضرب خورده جراحه !

 

ضرر را از هر جا جلوشو بگيري منفعته !

 

ضامن روزي بود روزي رسان !

 

ضرر بموقع بهتر از منفعت بيموقعه !

 

ضرر كار كن، كار نكردنه !

 

 

 

« ط » طاس اگر نيك نشيند همه كس نراد است !

 

طالع اگر اري برو دمر بخواب !

 

طاووس را به نقش و نگاري كه هست خلق --- تحسين كنند و او خجل از پاي زشت خويش !(( سعدي ))

 

طبل تو خاليست !

 

طبيب بيمروت، خلق را رنجور ميخواهد !

 

طشت طلا رو سرت بگير و برو !

 

طعمه هر مرغكي انجير نيست !

 

طمع آرد بمردان رنگ زردي !

 

طمع پيشه را رنگ و رو زرده !

 

طمع را نبايد كه چندان كني --- كه صاحب كرم را پشيمان كني !

 

طمع زياد مايه جونم مرگي ( جوانمرگي ) است !

 

طمعش از كرم مرتضي علي بيشتره !

 

 

 

« ظ »

 

ظالم پاي ديوار خودشو ميكنه !

 

ظالم دست كوتاه !

 

ظالم هميشه خانه خرابه !

 

ظاهرش چون گور كافر پر حلل --- باطنش قهر خدا عزوجل !

 

 

 

« ع » عاشقان را همه گر آب برد --- خوبرويان همه را خواب برد . (( ايرج ميرزا ))

 

عاشق بي پول بايد شبدر بچينه !

 

عاشقم پول ندارم كوزه بده آب بيارم !

 

عاشقي پيداست از زاري دل --- نيست بيماري چو بيماري دل . (( مولوي ))

 

عاشقي شيوه رندان بلا كش باشد ! (( حافظ ))

 

عاشقي كار سري نيست كه بر بالين است ! (( سعدي ))

 

عاقبت جوينده بابنده بود ! (( مولوي))

 

عاقبت گرگ زاده گرگ شود --- گر چه باآدمي بزرگ شود . (( سعدي ))

 

عاقل بكنار آب تا پل ميجست --- ديوانه پا برهنه از آب گذشت !

 

عاقل گوشت ميخوره، بي عقل بادمجان !

 

عالم بي عمل، زنبور بي عسله !

 

عالم شدن چه آسون آدم شدن چه مشكل !

 

عالم ناپرهيزكار، كوريست مشعله دار !

 

عبادت بجز خدمت خلق نيست --- به تسبيح و سجاده و دلق نيست ! (( سعدي ))

 

عجب كشگي سابيديم كه همش دوغ پتي بود !

 

عجله، كار شيطونه !

 

عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد !

 

عذر بدر از گناه !

 

عروس بي جهاز، روزه بي نماز، دعاي بي نياز، قرمه بي پياز !

 

عروس تعريفي عاقبت شلخته در آمد !

 

عروس كه بما رسيد شب كوتاه شد !

 

عروس مردني را گردن مادر شوهر نگذاريد !

 

عروس مياد وسمه بكشه نه وصله بكنه !

 

عروس نميتونست برقصه ميگفت : زمين كجه !

 

عروس را كه مادرش تعريف كنه براي آقا دائيش خوبه !

 

عروس كه مادر شوهر نداره اهل محل مادر شوهرشند !

 

عزيز كرده خدا را نميشه ذليل كرد !

 

عزيز پدر و مادر !

 

عسس بيا منو بگير !

 

عسل در باغ هست و غوره هم هست !

 

عسل نيستي كه انگشتت بزنند !

 

عشق پيري گر بجنبد سر به رسوائي زند !

 

عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمان بسته اند !

 

عقلش پاره سنگ بر ميداره !

 

عقل كه نيست جون در عذابه !

 

عقل مردم به چشمشونه !

 

عقل و گهش قاطي شده !

 

علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد . (( ... دريغ سود ندارد چو رفت كار از دست )) (( سعدي ))

 

علاج بكن كز دلم خون نيايد . (( سرشك از رخم پاك كردن چه حاصل ... )) (( مير والهي))

 

علف بدهان بزي بايد شيرين بياد !

 

عيدت را اينجا كردي نوروزت را برو جاي ديگه !

 

 

 

« غ » غاز ميچرونه !

 

غربال را جلوي كولي گرفت و گفت : منو چطور مي بيني ؟ گفت : هر طور كه تو منو ميبيني !

 

غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو !

 

غليان بكشيم يا خجالت ! (( مائيم ميان اين دو حالت ... ))

 

غم مرگ برادر را برادر مرده ميداند !

 

غوره نشده مويز شده است !

 

 

 

«ف» فردا كه برمن و تو وزد باد مهرگان --- آنگه شود پديد كه نامرد و مرد كيست ؟ (( ناصر خسرو))

 

فرزند بي ادب مثل انگشت ششمه، اگر ببري درد داره ، اگر هم نبري زشته !

 

فرزند عزيز نور ديده --- از دبه كسي ضرر نديده !

 

فرزند كسي نميكند فرزندي --- گر طوق طلا به گردنش بر بندي !

 

فرزند عزيز دردونه، يا دنگه يا ديوونه !

 

فرشش زمينه، لحافش آسمون !

 

فرش، فرش قالي، ظرف، ظرف مس، دين، دين محمد !

 

فضول را بجهنم بردند گفت : هيزمش تره !

 

فقير، در جهنم نشسته است !

 

فكر نان كن كه خربزه آبه !

 

فلفل نبين چه ريزه بشكن ببين چه تيزه !

 

فلك فلك، بهمه دادي منقل، به ما ندادي يك كلك !

 

فواره چون بلند شود سرنگون شود !

 

فيل خوابي مي بيند و فيلبان خوابي !

 

فيلش ياد هندوستان كرده !

 

فيل و فنجان !

 

فيل زنده اش صد تومنه، مرده شم صد تومنه !

 

 

 

«ق» قاپ قمار خونه است !

 

قاتل بپاي خود پاي دار ميره !

 

قاچ زين را بگير اسب دواني پيشكشت !

 

قاشق سازي كاري نداره، مشت ميزني توش گود ميشه، دمش را ميكشي دراز ميشه !

 

قاشق نداري آش بخوري نونتو كج كن بيل كن !

 

قاطر را گفتند : پدرت كيست ؟ گفت : اسب آقادائيمه !

 

قاطر را گفتند : پدرت كيست ؟ گفت : اسب آقادائيمه !

 

قاطر پيش آهنگ آخرش توبره ميشه !

 

قبا سفيد قبا سفيده !

 

قباي بعد از عيد براي گل منار خوبه !

 

قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهري .

 

قران كنند حرز و امام مبين كشند ! (( ياسين كنند ورد وبه طاها كشند تيغ ... ))

 

قربون برم خدا رو، يك بام و دو هوا رو، اينور بام گرما را اون ور بام سرمارو !

 

قربون بند كيفتم، تا پول داري رفيقتم !

 

قربون سرت آقا ناشي، خرجم با خودم آقام تو باشي !

 

قربون چشمهاي بادوميت - ننه من بادوم !

 

قربون چماق دود كشت كاه، بده جوش پيشكشت !

 

قرض كه رسيد به صد تومن، هر شب بخور قيمه پلو !

 

قسمت را باور كنم يا دم خروس را ؟!

 

قسم نخور كه باور كردم !

 

قلم ، دست دشمنه !

 

قم بيد و قنبيد، اونهم امسال نبيد !

 

قوم و خويش، گوشت هم را ميخورند استخوان هم را دور نميندازند .

 

 

 

«ك» كاچي بهتر از هيچي است !

 

كار از محكم كاري عيب نميكنه !

 

كار بوزينه نيست نجاري !

 

كار خر و خوردن يابو !

 

كارد، دسته خودشو نمي بره !

 

كار نباشه زرنگه !

 

كار، نشد نداره !

 

كار هر بز نيست خرمن كوفتن --- گاو نر ميخواهد و مرد كهن .

 

كاري بكن بهر ثواب - نه سيخ بسوزه نه كباب !

 

كاسه گرمتر از آش !

 

كاسه جائي رود كه شاه تغار باز آيد !

 

كاسه را كاشي ميشكنه، تاوانش را قمي ميده !

 

كاشكي را كاشتند سبز نشد !

 

كاشكي ننم زنده ميشد - اين دورانم ديده ميشد !

 

كافر همه را بكيش خود پندارد !

 

كاه از خودت نيست كاهدون كه از خودته !

 

كاه بده، كالا بده، دو غاز و نيم بالا بده !

 

كاه پيش سگ، استخوان پيش خر !

 

كاه را در چشم مردم مي بينه كوه را در چشم خودش نمي بينه !

 

كاهل به آب نميرفت، وقتي ميرفت خمره ميبرد !

 

كباب پخته نگردد مگر به گرديدن !

 

كبكش خروس ميخونه !

 

كپه هم با فعله است ؟!

 

كجا خوشه؟ اونجا كه دل خوشه !

 

كج ميگه اما رج ميگه !

 

كچلي را گفتند: چرا زلف نميگذاري ؟ گفت : من از اين قرتي گريها خوشم نمياد !

 

كچل نشو كه همه كچلي بخت نداره !

 

كچليش، كم آوازش !

 

كدخدا را ببين ، ده را بچاپ !

 

كرايه نشين، خوش نشينه !

 

كرم داران عالم را درم نيست --- درم داران عالم را كرم نيست !

 

كرم درخت از خود درخته !

 

كژدم را گفتند: چرا بزمستان در نميآئي ؟ گفت : بتابستانم چه حرمت است كه در زمستان نيز بيرون آيم ؟!

 

كس را وقوف نيست كه انجام كار چيست ! (( هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار )) [[ حافظ ]]

 

كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من !

 

كسي دعا ميكنه زنش نميره كه خواهر زن نداشته باشه !

 

كسي را در قبر ديگري نمي گذارند !

 

كسي كه از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نميشه !

 

كسي كه از گرگ ميترسه گوسفند نگه نميداره !

 

كسي كه را مادرش زنا كنه، با ديگران چها كنه !

 

كسي كه منار ميدزده ، اول چاهش را ميكنه !

 

كسي كه خربزه مي خوره، پاي لرزش هم ميشينه !

 

كشته از بسكه فزونست كفن نتوان كرد !

 

كفاف كي دهد اين باده بمستي ما --- خم سپهر تهي شد ز مي پرستي ما .

 

كف دستي كه مو نداره از كجاش ميكنند ؟!

 

كفتر صناري، ياكريم نميخونه !

 

كفتر چاهي جاش توي چاهه !

 

كفشات جفت ، حرفات مفت !

 

كفشاش يكي نوحه ميخونه، يكي سينه ميزنه !

 

كفگيرش به ته ديگ خورده !

 

كلاغ آمد چريدن ياد بگيره پريدن هم يادش رفت !

 

كلاغ از وقتي بچه دار شد ، شكم سير بخود نديد !

 

كلاغ از باغمون قهر كرد، يك گردو منفعت ما !

 

كلاغ از باغمون قهر كرد، يك گردو منفعت ما !

 

كلاغ خواست راه رفتن كبك را ياد بگيره راه رفتن خودش هم يادش رفت !

 

كلاغ، روده خودش در آمده بود اونوقت ميگفت : من جراحم !

 

كلاغ سر لونه خودش قارقار نميكنه !

 

كل اگر طبيب بودي سر خود دوا نمودي !

 

كلاه را كه به هوا بيندازي تا پائين بيايد هزار تا چرخ ميخوره !

 

كلاه كچل را آب برد گفت : براي سرم گشاد بود !

 

كلفتي نون را بگير و نازكي كار را !

 

كلوخ انداز را پاداش سنگ است --- جواب است اي برادر اين نه جنگ است .

 

كله اش بوي قرمه سبزي ميده !

 

كله پز برخاست سگ جايش شنست !

 

كله گنجشكي خورده !

 

كمال همنشين در من اثر كرد --- وگر نه من همان خاكم كه هستم . [[ سعدي]]

 

كم بخور هميشه بخور !

 

كمم گيري كمت گيرم - نمرده ماتمت گيرم !

 

كنار گود نشسته ميگه لنگش كن !

 

كند همجنس با همجنس پرواز ! (( كبوتر با كبوتر باز با باز ...))

 

كنگر خورده لنگر انداخته !

 

كور از خدا چي ميخواهد ؟ دو چشم بينا !

 

كور خود و بيناي مردم !

 

كورشه اون دكانداري كه مشتري خودشو نشناسه !

 

كور را چه به شب نشيني !

 

كور كور را ميجوره آب گودال را !

 

كور هر چي توي چنته خودشه خيال ميكنه توي چنته رفيقش هم هست !

 

كوري دخترش هيچ، داماد خوشگل هم ميخواهد !

 

كوزه خالي، زود از لب بام ميافته !

 

كوزه گر از كوزه شكسته آب ميخوره !

 

كوزه نو آب خنك داره !

 

كوزه نو دو روز آب را سرد نگه ميداره !

 

كوسه دنبال ريش رفت سيبيلشم از دست داد !

 

كوسه و ريش پهن !

 

كو فرصت ؟!

 

كوه بكوه نميرسه، آدم به آدم ميرسه !

 

كوه ، موش زائيده !

 

 

 

«گ» گابمه و آبمه و نوبت آسيابمه !

 

گاو پيشاني سفيده !

 

گاوش زائيده !

 

گاو نه من شير !

 

گاه باشد كه كودك نادان --- بغلط بر هدف زند تيري !

 

گاهي از سوراخ سوزن تو ميره گاهي هم از دروازه تو نميره !

 

گدارو كه رو بدي صاحبخونه ميشه !

 

نرمي ز حد مبر كه چو دندان مار ريخت ---- هر طفل ني سوار كند تازيانه اش ! [[ صائب]]

 

گذر پوست به دباغخانه ميافته !

 

گر بدولت برسي مست نگردي مردي !

 

گر بري گوش و گر زني دمبم --- بنده از جاي خود نمي جنبم !

 

گربه براي رضاي خدا موش نميگيره !

 

گربه تنبل را موش طبابت ميكنه !

 

گربه دستش به گوشت نميرسه ميگه بو ميده !

 

گربه را دم حجله بايد كشت !

 

گربه را اگر در اطاق حبس كني پنجه بروت ميزنه !

 

گربه را گفتند : گهت درمونه خاك پاشيد روش !

 

گربه روغن ميخوره خانم دهنش بو ميكنه !

 

گربه شب سموره !

 

گربه شير است در گرفتن موش --- ليك موش است در مصاف پلنگ !

 

گربه مسكين اگر پر داشتي --- تخم گنجشك از زمين بر داشتي !

 

گر تو بهتر ميزني بستان بزن !

 

گر تو قرآن بدين نمط خواني --- ببري رونق مسلماني را ! [[ سعدي]]

 

گر تو نمي پسندي تغيير ده قضا را ! (( در كوي نيكنامي ما را گذر ندادند ... )) [[ حافظ]]

 

گر جمله كائنات كافر گردند --- بر دامن كرياش ننشيند گرد !

 

گر حكم شود كه مست گيرند --- درشهرهر آنچه هست گيرند !

 

گر در همه دهر يك سر نيشتر است --- بر پاي كسي رود كه از همه درويشتر است !

 

گر در يمني چو با مني پيش مني --- ور پيش مني چو بي مني در يمني !

 

گرد نام پدر چه ميگردي ؟ --- پدر خويش باش اگر مردي ! [[ سعدي]]

 

گرز به خورند پهلوون !

 

گر زمين و زمان بهم دوزي --- ندهندت زياده از روزي !

 

گر صبر كني ز غوره حلوا سازيم !

 

گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست ؟!

 

گرگ دهن آلوده و يوسف ندريده !

 

گرهي كه با دست باز ميشه نبايد با دندان باز كرد !

 

گفت پيغمبر كه چون كوبي دري --- عاقبت زآن در برون آيد سري !

 

گفت : چشم تنگ دنيا دار را --- يا قناعت پر كند يا خاك گور ![[ سعدي]]

 

گفت : چشم تنگ دنيا دار را --- يا قناعت پر كند يا خاك گور ![[ سعدي]]

 

گفت : خونه قاضي عروسيست . گفت : بتو چه؟ گفت : مرا هم دعوت كرده اند . گفت : بمن چه ؟!

 

گفت : استاد! شاگردان از تو نميترسند. گفت : منهم از شاگردها نميترسم !

 

گفتند : خرس تخم ميذاره يا بچه ؟ گفت : از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد!

 

گفتند : خربزه و عسل با هم نميسازند . گفت : حالا كه همچين ساخته اند كه دارند منو از وسط بر ميدارند !

 

گفتند : خربزه و عسل با هم نميسازند . گفت : حالا كه همچين ساخته اند كه دارند منو از وسط بر ميدارند !

 

گفتند : خربزه ميخوري با هندوانه ؟ گفت : هر دودانه !

 

گفت : نوري خونه است ؟ گفتند : علاوه بر نوري دخترش هم خونه است . گفت : نور علي نور !

 

گل زن و شوهر را از يك تغار برداشته اند !

 

گله گيهات بسرم ايشالاه عروسي پسرم !

 

گنج بي مار و گل بي خار نيست --- شادي بي غم در اين بازار نيست ! [[ مولوي]]

 

گنجشك امسال رو باش كه گنجشك پارسالي را قبول نداره !

 

گنجشك با باز پريد افتاد و ماتحتش دريد !

 

گنجشك با زاغ زوغش بيست تاش يه قرونه، گاو ميش يكيش صد تومنه !

 

گندم از گندم برويد جو ز جو ! (( از مكافات عمل غافل نشو ... )) [[ مولوي]]

 

گندم خورديم از بهشت بيرونمان كردند !

 

گوساله بسته را ميزنه !

 

گوسفند امام رضا را تا چاشت نميچرونه !

 

گوسفند بفكر جونه، قصاب به فكر دنبه !

 

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من --- آنچه البته بجائي نرسد فريادست ! [[ يغماي جندقي]]

 

گوشت جوان لب طاقچه است !

 

گوشت را از ناخن نميشه جدا كرد !

 

گوشت را از بغل گاو بايد بريد !

 

گوشت رانم را ميخورم منت قصاب رو نميكشم !

 

گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض --- ورنه هر سنگ و گلي لؤلؤ مرجان نشود ! [[ حافظ]]

 

گه جن خورده !

 

گيرم پدر تو بود فاضل --- از فضل پدر تو را چه حاصل ! [[ نظامي]]

 

گيرم كه مار چوبه كند تن بشكل مار --- كو زهر بهر دشمن و كو مهره بهر دوست ! [[ خاقاني]]

 

گيسش را توي آسيا سفيد نكرده !

 

 

 

«ل» لاف در غريبي، گور در بازار مسگرها !

 

لالائي ميدوني چرا خوابت نميبره !

 

لب بود كه دندون اومد !

 

لر اگر ببازار نره بازار ميگنده !

 

لقمان حكيم را گفتند : ادب از كه آموختي ؟ گفت : از بي ادبان ! [[گلستان سعدي]]

 

لگد به گور حاتم زده !

 

لولهنگش آب ميگيره !

 

ليلي را از چشم مجنون بايد ديد !

 

 

 

«م » ما از خيك دست برداشتيم خيك از ما دست بر نميداره !

 

ما اينور جوب تو اونور جوب !

 

ما اينور جوب تو اونور جوب، فحش بده فحش بستون، پيراهن يكي شانزده تومنه !

 

مادر را دل سوزد، دايه را دامن !

 

مادر زن خرم كرده، توبره بر سرم كرده !

 

مادر كه نيست با زن بابا بايد ساخت !

 

مادر مرده را شيون مياموز !

 

مارا باش كه از بز دنبه ميخواهيم !

 

مار بد بهتر بود از يار بد !

 

مار پوست خودشو ول ميكنه اما خوي خودشو ول نميكنه !

 

مار تا راست نشه بسوراخ نميره !

 

مار خورده افعي شده !

 

مار خيلي از پونه خوشش مياد دم لونه اش سبز ميشه !

 

مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد ميترسه !

 

مار گير را آخرش مار ميكشه !

 

مار مهره، هر ماري نداره !

 

مار هر كجا كج بره توي لونه خودش راست ميره !

 

ماست را كه خوردي كاسه شو زير سرت بزار !

 

ماستها را كيسه كردند !

 

ماست مالي كردن !

 

ماستي كه ترشه از تغارش پيداست !

 

ماست نيستي كه انگشتت بزنند !

 

ما صد نفر بوديم تنها، اونها سه نفر بودند همراه !

 

ما كه خورديم اما نگي يارو خر بود سيرابيت نپخته بود !

 

ما كه در جهنم هستيم يك پله پائين تر !

 

ما كه رسواي جهانيم غم عالم پشمه !

 

مال است نه جان است كه آسان بتوان داد !

 

مال بد بيخ ريش صاحبش !

 

مال به يكجا ميره ايمون به هزار جا !

 

مالت را خار كن خودت را عزيز كن !

 

مال خودت را محكم نگهدار همسايه را دزد نكن !

 

مال خودم مال خودم مال مردمم مال خودم !

 

مال دنيا وبال آخرته !

 

مال ما گل مناره، مال مردم زير تغاره !

 

مال مفت صرافي نداره !

 

پول باد آورده چند و چون نداره !

 

مال ممسك ميراث ظالمه !

 

مال همه ماله، مال من بيت الماله !

 

ماما آورده را مرده شور ميبره !

 

ماما كه دو تا شد سر بچه كج در مياد !

 

ما و مجنون همسفر بوديم در دشت جنون --- او بمطلب ها رسيد و ما هنوز آواره ايم .

 

ماه درخشنده چو پنهان شود --- شب پره بازيگر ميدان شود !

 

ما هم تون را ميتابيم هم بوق را ميزنيم !

 

ماه هميشه زير ابر پنهان نميمونه !

 

ماهي رو هر وقت از آب بگيري تازه است !

 

ماهي ماهي رو ميخوره، ماهي خوار هر دو را !

 

ماهي و ماست ؟ عزرائيل ميگه بازم تقصير ماست ؟

 

مبارك خوشگل بود ابله هم درآورد !

 

مثقال نمكه خروار هم نمكه !

 

مثل سيبي كه از وسط نصف كرده باشند !

 

مثل كنيز ملا باقر !

 

مرد چهل ساله تازه اول چلچليشه !

 

مرد خردمند هنر پيشه را --- عمر دو بايست در اين روزگار *** تا به يكي تجربه آموختن --- با دگري تجربه بردن بكار . [[ سعدي ]]

 

مرد كه تنبوتش دو تا شد بفكر زن نو ميافته !

 

مرده را رو كه رو بدي بكفن خودش ميرينه !

 

مردي را پاي دار ميبردند زنش ميگفت : يه شليته گلي براي من بيار !

 

مردي كه نون نداره اينهمه زبون نداره !

 

مرغ بيوقت خوان را بايد سر بريد !

 

مرغ زيرك كه ميرميد از دام - با همه زيركي بدام افتاد !

 

مرغ گرسنه ارزن در خواب مي بينه !

 

مرغ، هم تخم ميكمه هم چلغوز!

 

مرغ همسايه غازه !

 

مرغي را كه در هواست نبايد به سيخ كشيد !

 

مرغ يه پا داره !

 

مرغي كه انجير ميخوره نوكش كجه !

 

مرگ براي من، گلابي براي بيمار !

 

مرگ به فقير و غني نگاه نميكنه !

 

مرگ خر عروسي سگه !

 

مرگ خوبه اما براي همسايه !

 

مرگ ميخواهي برو گيلان !

 

مرگ يه بار شيون يه بار !

 

مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد ! (( نابرده رنج گنج ميسر نمي شود ... )) [[ سعدي ]]

 

مزد خر سور چروني خر سواريست !

 

مزد دست مهتر چس يابوست !

 

مسجد نساخته گدا درش ايستاده !

 

مشتري آخر شب خونش پاي خودشه !

 

مشك خالي و پرهيز آب !

 

معامله با خودي غصه داره !

 

معامله نقد بوي مشك ميده !

 

معما چو حل گشت آسان شود !

 

مغز خر خورده !

 

مفرداتش خوبه اما مرده شور تركيبشو ببره !

 

مگس به فضله ش بشينه تا مورچه خور دنبالش ميدوه !

 

مگه سيب سرخ براي دست چلاق خوبه ؟!

 

مگه كاشونه كه كپه با فعله است ؟

 

ملا شدن چه آسون، آدم شدن چه مشكل !

 

ملا نصرالدين صنار ميگرفت سگ اخته ميكرد يكعباسي ميداد ميرفت حموم !

 

من آنچه شرط بلاغ است با تو ميگويم --- تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال . [[ سعدي ]]

 

من از بيگانگان هرگز ننالم --- كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد . [[ حافظ]]

 

من كجا و خليفه در بغداد !

 

من ميگم خواجه ام تو ميگي چند تا چه داري ؟!

 

من ميگم نره تو ميگي بدوش !

 

من ميگم انف، تو نگو انف، تو بگو انف !

 

من نميگويم سمندر باش يا پروانه باش --- چون بفكر سوختن افتاده اي مردانه باش . [[ مرتضي قليخان شاملو]]

 

من نوكر حاكمم نه نوكر بادنجان !

 

موريانه همه چيز خونه را ميخوره جز غم صاحب خونه را !

 

موش به سوراخ نميرفت جارو به دم بست !

 

موش چيه كه كله پاچش باشه !

 

موش زنده بهتر از گربه مرده است !

 

موش به همبونه ( انبار) كار نداره همبونه به موش كار داره !

 

موش و گربه كه با هم بسازند دكان بقالي خراب ميشه !

 

مهتاب نرخ ماست را ميشكنه !

 

مهره مار داره !

 

مه فشاند نور و سگ عوعو كند --- هر كسي بر طينت خود مي تند ! [[ مولوي ]]

 

مهمون بايد خنده رو باشه اگر چه صاحب خونه، خون گريه كنه !

 

مهمون تا سه روز عزيزه !

 

مهمون خر صاحبخونه است !

 

مهمون كه يكي شد صاحبخونه گاو ميكشه !

 

مهمون مهمون و نميتونه ببينه صاحبخونه هر دو را !

 

مهمون ناخونده خرجش پاي خودشه !

 

مهمون هر كي ، و در خونه هر چي !

 

ميون حق و باطل چهار انگشته !

 

ميون دعوا حلوا خير نمي كنند !

 

ميون دعوا نرخ معين ميكنه !

 

مي بخور، منبر بسوزان، مردم آزاري مكن !

 

ميخواي عزيز بشي يا دور شو يا كور شو !

 

ميراث خرس به كفتار ميرسه !

 

ميراث خوار بهتر از چشته خوره !

 

ميوه خوب نصيب شغال ميشه !

 

ميهمان راحت جان است و ليكن چو نفس --- خفه سازد كه فرود آيد و بيرون نرود !

 

 

 

«ن » نابرده رنج گنج ميسر نمي شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد ! مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد ! مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد !

 

ناخوانده بخانه خدا نتوان رفت !

 

ناز عروس به جهازه !

 

نازكش داري ناز كن، نداري پاهاتو دراز كن !

 

نبرد رگي تا نخواهد خداي ! (( اگر تيغ عالم جنبد ز جاي ... ))

 

نخود توي شله زرد !

 

نخودچي توي جيبم ميكني اونوقت سرم را ميشكني ؟

 

نخودچي شو دزديده !

 

نخود همه آش !

 

نديد بديد وقتي بديد به خود بريد !

 

نذر ميكنم واسه سرم خودم ميخورم و پسرم !

 

نردبون، پله به پله !

 

نردبون دزدها !

 

نزديك شتر نخواب تا خواب آشفته نبيني !

 

نزن در كسي را تا نزنند درت را !

 

نسيه نسيه آخر بدعوا نسيه !

 

نشاشيدي شب درازه !

 

نشسته پاكه !

 

نفسش از جاي گرم در مياد !

 

نكرده كار نبرند بكار !

 

نگاه بدست ننه كن مثل ننه غربيله كن !

 

نوشدارو بعد از مرگ سهراب !

 

نوكر باب، شيش ماه چاقه شيش ماه لاغر !

 

نوكر بي جيره و مواجب تاج سر آقاست !

 

نوكه اومد به ببازار كهنه مي شه دلازار !

 

نون اينجا آب اينجا - كجا بروم به از اينجا ؟

 

نون بدو، آب بدو، تو بدنبالش بدو !

 

نون بده، فرمون بده !

 

نون بهمه كس بده، اما نان همه كس مخور !

 

نونت را با آب بخور منت آبدوغ نكش !

 

نون خونه رئيسه، سگش هم همراهشه !

 

نون خودتو ميخوري حرف مردم و چرا ميزني ؟!

 

نون خود تو ميخوري حليم حاج عباسو هم ميزني ؟!

 

نون را به اشتهاي مردم نميشه خورد !

 

نون را بايد جويد توي دهنش گذاشت !

 

نونش توي روغنه !

 

نونش را پشت شيشه ميماله !

 

نون گدائي رو گاو خورد ديگه بكار نرفت !

 

نون نامردي توي شكم مرد نميمونه !

 

نون نداره بخوره پياز ميخوره اشتهاش واشه !

 

نون نكش آب لوله كش !

 

نه آب و نه آباداني نه گلبانگ مسلماني !

 

نه آفتاب از اين گرم تر ميشود و نه غلام از اين سياه تر !

 

نه از من جو، نه از تو دو، بخور كاهي برو راهي !

 

نه باون خميري نه باين فطيري !

 

نه به اون شوري شوري نه باين بي نمكي !

 

نه بباره نه به داره، اسمش خاله موندگاره !

 

نه بر مرده بر زنده بايد گريست ! (( گر اين تير از تركش رستمي است ... )) [[ فردوسي ]]

 

نه پسر دنيائيم نه دختر آخرت !

 

نه پشت دارم نه مشت !

 

نه پير را براي خر خريدن بفرست نه جوان را براي زن گرفتن !

 

نه خاني اومده نه خاني رفته !

 

نه چك زدم نه چونه، عروس اومد به خونه !

 

نه خود خوري نه كس دهي گنده كني به سگ دهي !

 

نه در غربت دلم شاد و نه روئي در وطن دارم ! --- الهي بخت برگردد از طالع كه من دارم .

 

نه در غربت دلم شاد و نه روئي در وطن دارم ! --- الهي بخت برگردد از طالع كه من دارم .

 

نه دزد باش نه دزد زده !

 

نه راه پس دارم نه راه پيش !

 

نه سر پيازم نه ته پياز !

 

نه سر كرباسم نه ته كرباس !

 

نه سرم را بشكن نه گردو توي دومنم كن !

 

نه سيخ بسوره نه كباب ! (( كاري بكن بهر ثواب ... ))

 

نه عروس دنيا نه داماد آخرت !

 

نه شير شتر نه ديدار عرب !

 

نه قم خوبه نه كاشون لعنت به هر دوتاشون !

 

نه مال دارم ديوان ببره نه ايمان دارم شيطان ببره !

 

نه نماز شبگير كن نه آب توي شير كن !

 

نه هر كه سر نتراشد قلندري داند !

 

ني به نوك دماغش نميرسه !

 

نيش عقرب نه از ره كين است --- اقتضاي طبيتش اين است !

 

نيكي و پرسش ؟!

 

 

 

« و » واي بباغي كه كليدش از چوب مو باشه !

 

واي به خوني كه يكشب از ميونش بگذره !

 

واي به كاري كه نسازد خدا !

 

واي به مرگي كه مرده شو هم عزا بگيره !

 

واي به وقتي كه بگندد نمك !

 

واي به وقتي كه چاروادار راهدار بشه !

 

واي بوقتي كه قاچاقچي گمركچي بشه !

 

وعده سر خرمن دادن !

 

وقت خوردن، خاله، خواهر زاده را نميشناسه !

 

وقت مواجب سرهنگه، وقت كار كردن سربازه !

 

وقتي كه جيك جيك مستونت بود ياد زمستونت نبود ؟!

 

وقتي مادر نباشه با زن بابا بايد ساخت !

 

 

 

« ه » هادي ! هادي ! اسم خودتو بما نهادي!

 

هر جا كه آشه، كل، فراشه !

 

هر جا خرسه، جاي ترسه !

 

هر جا سنگه بپاي احمد لنگه !

 

هر جا كه پري رخيست ديوي با اوست !

 

هر جا كه گندوم نده مال من دردمنده !

 

هر جا كه نمك خوري نمكدون نشكن !

 

هر جا مرغ لاغره، جايش خونه ملا باقره !

 

هر جا هيچ جا ، يك جا همه جا !

 

هر چه از دزد موند، رمال برد !

 

هر چه بخود نپسندي بديگران نپسند !

 

هر چه بگندد نمكش ميزنند --- واي به وقتي كه گندد نمك !

 

هر چه به همش بزني گندش زيادتر ميشه !

 

هر چه پول بدي آش ميخوري !

 

هر چه پيش آيد خوش آيد !

 

هر چه خدا خواست همان شود --- هر چه دلم خواست نه آن شد !

 

هر چه خورده نريده !

 

هر چه دختر همسايه چل تر، براي ما بهتر !

 

هر چه در ديگ است به چمچه مياد !

 

هر چه دير نپايد دلبستگي را نشايد !

 

هر چه رشتم پنبه شد !

 

هر چه سر، بزرگتر درد بزرگتر !

 

هر چه عوض داره گله نداره !

 

هر چه كني بخود كني گر همه نيك و بد كني !

 

هر چه كه پيدا ميكنه خرج اتينا ميكنه !

 

هر چه مار از پونه بدش مياد بيشتر در لونه اش سبز ميشه !

 

هر چه ميگم نره، بازم ميگه بدوش !

 

هر چه نصيب است نه كم ميدهند --- ور نستاني به ستم ميدهند !

 

هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست ! --- ورنه تشريف توبر بالاي كس كوتاه نيست .[[ حافظ ]]

 

هر چيز كه خوار آيد يكروز به كار آيد !

 

هر خري را به يك چوب نميرونند !

 

هر دودي از كباب نيست !

 

هر رفتي، آمدي داره !

 

هر سخن جائي و هر نكته مقامي دارد !

 

هر سرازيري يك سر بالائي داره !

 

هر سركه اي از آب، ترش تره !

 

هر سگ در خونه صاحابش شيره !

 

هر شب شب قدر است اگر قدر بداني !

 

هر كس از هر جا رونده است با ما برادر خونده است !

 

هر كسي پنجروزه نوبت اوست ! (( دور مجنون گذشت و نوبت ماست ... )) [[ حافظ ]]

 

هر كه با مادر خود زنا كنه با دگران چها كنه !

 

هر كه بامش بيش برفش بيش !

 

هر كه بيك كار، بهمه كار - هر كه بهمه كار بهيچ كار !

 

هر كه به اميد همسايه نشست گرسنه ميخوابه !

 

هر كه تنها قاضي رفت خوشحال بر ميگرده !

   

هر كه خربزه ميخوره پاي لرزش هم ميشينه !

              

هر كه خريدداره غمي نداره !

هر كه خيانت ورزد دستش در حساب بلرزد !

هر كه دست از جان بشويد هر چه در دل دارد گويد !

هر كه را زر در ترازوست زور در بازوست !

هر كه را طاووس بايد جور هندوستان كشد !

هر كه را مال هست و عقلش نيست --- روزي آن مال مالشي دهدش *** وانكه را عقل هست و مالش نيست--- روزي آن عقل بالشي دهدش .[[ عمادي شهرياري]]

هر كه را ميخواهي بشناسي يا باهاش معامله كن يا سفر كن

هر كه شيريني فروشد مشتري بروي بجوشد !

هر كه نان از عمل خويش خورد --- منت از حاتم طائي نبرد !

هر كي بفكر خويشه كوسه بفكر ريشه !

هر كي خر شد، ما پالونيم !

هر كي كه زن نداره،آروم تن نداره !

هر كي كه زن نداره،آروم تن نداره !

هر گردي گردو نيست !

هر گلي زدي سر خودت زدي !

هزار تا چاقو بسازه يكيش دسته نداره !

هزار تا دختر كور و يكروزه شوهر ميده !

هزار دوست كمه، يك دشمن بسيار !

هزار قورباغه جاي يه ماهي رو نميگيره !

هزار وعده خوبان يكي وفا نكند !

هشتش گرو نه است !

هلو برو تو گلو !

هم از توبره ميخوره هم از آخور !

هم از شورباي قم افتاديم هم از حليم كاشون !

همان آش است و همان كاسه !

همان خر است و يك كيله جو !

هم چوب را خورديم هم پياز را و هم پول را داديم !

هم حلواي مرده هاست هم خورش زنده ها !

هم خدا را ميخواهد هم خرما !

همدون دوره و كردوش نزديك !

همدون دوره و كردوش نزديك !

همسايه نزديك، بهتر از برادر دور !

همسايه ها ياري كنيد تا من شوهر داري كنم !

هم فاله و هم تماشا !

همكار همكار و نميتونه ببيند !

هم لحافه و هم تشك !

هم ميترسم هم ميترسونم !

همنشين به بود تا من از او بهتر شوم !

همه ابري هم بارون نداره !

همه خرها رو به يك چوب نميرونند !

همه رو مار ميگزه مارو خر چسونه !

همه سروته يه كرباسند !

همه قافله پس و پيشيم !

همه كاره و هيچ كاره

همه ماري مهره نداره !

همه ماهي خطر داره بدناميشو صفر داره !

هر مرغي انجير نميخوره !

هميشه آب در جوي آقا رفيع نميره به دفه هم در جوي آقا شفيع ميره !

هميشه خره خرما نميرينه !

هميشه روزگار بانسان رو نميكنه !

هميشه شعبان ، يكبا ر هم رمضان !

هميشه ما ميديديم يه دفعه هم تو ببين !

همينو كه زائيدي بزرگش كن !

هنوز باد به زخمش نخورده !

هنور دهنش بوي شير ميده !

هنوز سر از تخم در نياورده !

هنوز غوره نشده مويز شده !

هوو هوو را خوشگل ميكنه جاري جاري را كدبانو !

هيچ ارزوني بي علت نيست !

هيچ انگوري دوبار غوره نميشه !

هيچ بده را به هيچ بستاني كاري نيست !

هيچ بدي نرفت كه خوب جاش بياد !

هيچ بقالي نميگه ماست من ترشه !

هيچ تقلبي بهتر از راستي نيست !

هيچ چراغي تا به صبح نميسوزه !

هيچ چيز شرط هيچ چيز نيست !

هيچ دوئي نيست كه سه نشه !

هيچ دودي بي آتش نيست !

هيچ عروس سياه بختي نيست كه تا چهل روز سفيد بخت نباشه !

هيچكاره ، رقاص پاي نقاره !

هيچكاره و همه كاره !

هيچكس در پيش خود چيزي نشد !

هيچكس را توي گور ديگري نميگذارن !

هيچكس روزي ديگري را نميخوره !

هيچكس نميگه ماست من ترشه !

هيچ گروني بي حكمت نيست !

« ي » يابو برش داشته !

يابوي اخته و مرد كوسه سن و سالشون معلوم نيست !

يابوي پيش آهنگ آخرش توبره كش ميشه !

يا خدا يا خرما !

ياربد، بدتر بود از يار بد !

يارب مباد آنكه گدا معتبر شود !

يار در خانه و گرد جهان ميگرديم !

يارقديم ، اسب زين كرده است !

يار، مرا ياد كنه ولو با يك هل پوك !

يا زنگي زنگ باش يا رومي روم !

يا علي غرقش كن منهم روش !

يا كوچه گردي يا خانه داري !

يا مرد باش يا نيمه مرد يا هپل هپو !

يا مرگ يا اشتها !

يا مكن با پيلان دوستي --- يا بنا كن خانه در خورد پيل ![[ سعدي ]]

يعني كشك !

يكي رو تو ده راه نمي دادند سراغ كدخدارو ميگرفت !

يك ارزن از دستش نمي ريزه !

يك مرده بنام به كه صد زنده به ننگ !

يك انار و صد بيمار!

يك بز گر گله را گر ميكند !

يكخورده شاخ بهتر از هزار ذرع دمه !

يك داغ دل بس است براي قبيله اي !

يكدم نشد كه بي سر خر زندگي كنيم !

يك ده آباد بهتر از صد شهر خراب !

يك بار جستي ملخه، دو بار جستي ملخه، آخر به دستي ملخه !

يه بام و دو هوا !

يه پا چارق، يه پا گيوه !

يه پاش اين دنيا يه پاش اون دنياست !

يه پول جيگرك سفره قلمكار نميخواد !

يه تب يه پهلوان و ميخوابونه !

يه تخته اش كمه !

خل و كم عقل است !

يه جا ميل و مناره را نمي بينه يه جا ذره رو در هوا ميشماره !

يه مثقال گه توي شكمش نيست ميخواد به شمس العماره برينه !

يه چيز بگو بگنجه !

يه حموم خرابه چهل تا جومه دار نميخواد !

يه خونه داريم پنبه ريسه ، ميون هفتاد ورثه !

يه دست به پيش و يه دست به پس !

يه دست صدا نداره !

يه دستم سپر بود، يه دستم شمشير، با دندونام كه نميتونم بجنگم !

يه ديوانه سنگي به چاه ميندازه كه صدعاقل نميتونه بيرون بياره !

يه روده راست توي شيكمش نيست !

يه روزه مهمونيم و صد ساله دعاگو !

يه روز حلاجي ميكنه سه روز پنبه از ريش ور ميچينه !

يه سال بخور نون و تره صد سال بخور نون كره !

يه سال روزه بگير آخرش با فضله سگ افطار كن !

يه سوزن بخودت بزن و يه جوالدوز به مردم !

يه سيب و كه به هوا بندازي تا بياد پائين هزار تا چرخ ميخوره !

يه شكم سير بهتر از صد شكم نيم سير !

يه عمر گدائي كرده هنوز شب جمعه رو نميدونه ! يه كاسه چي صد تا سرناچي !

يه كفش آهني ميخواد و يه عصاي فولادي !

يه كلاغ و چهل كلاغ !

يه گوشش دره يه گوشش دروازه !

يه لاش كرديم نرسيد دو لاش كرديم كه برسد !

يه لقمه نون پرپري من بخورم يا اكبري !

يه مريد خر بهتر از يه ده شيش دانگ !

يه مو از خرس كندن غنيمته !

يه مويز و چل قلندر !

يه نه بگو، نه ماه رو دل نكش !

يه وقت از سوراخ سوزن تو ميره يه وقت از در دروازه تو نميره !

يكي به نعل و يكي به ميخ !

يكي چهارشنبه پول پيدا ميكنه يكي گم ميكنه !

يكي كمه، دوتا غمه ، سه تا خاطر جمه !

يكي مرد و يكي مردار شد يكي به غضب خدا گرفتار شد !

يكي ميبره يكي ميدوزد !

يكي گفت : مادرم را ميفروشم . گفتند : كه چطور مادرت را ميفروشي ؟ گفت : قيمتي ميگم كه نخرند !

يكي ميمرد ز درد بينوايي - يكي ميگفت خانوم زردك ميخواهي ؟!

يكي نون نداشت بخوره پياز ميخورد كه اشتهاش واشه !

يكي يه دونه يا خل ميشه يا ديوونه !

 با سلام بر شما برادران عزیز تر از جان  در فرقه شیعه بهایی ها علم شدند و در فرقه اهل سنت وهابی ها خداوند هر دو فرقه بهایی و وهابی خبیث را که پرورش یافته دست یهود لعنت الله علیه میباشندبا قدمتی 70ساله هر 70سال یک خری باید قد علم کنه و بشه علمه عثمانخداوند نابودشان کند و شر ایشان را از سر اسلام و مسلمین کم کند  زمان پیامبر یک فرقه بود بیائیم یکی شویم به قرآن رجوع کنیم نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:
شیعه385 یعنی چه یعنی لا اله الا الله 166 +196 دین اسلام = کلید اسلام = قلب اسلام +23 مهدی = 385شیعه 385قال رسوالله یا علی انت و شیعتک هم الفائزون یا علی تو و شیعیانت رستگاران اهل عالمید پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد هم صغیر هم کبیر فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه 25 شیعه 25 والله 25 آل الله 25 با آل قرآن 25اصل حق 25 خدایی25والله  25 کعبه 25 شیعه 25 نام الله 25 والله 25 آل الله 25 با آل قرآن 25 و به ابجد کبیر پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 مرد عالم 385 با آل قرآن 385 اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385 چرابه امام علی قرآن ناطق میگویندعلی 110+110 دین الهی +131 دین الله131= 351 قرآن 351 قال رسو الله =انا و  علی ابواه هذاه الامه"275 +110علی = 385 شیعهمن و علی پدران این امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 عاشوراه 583 امت اسلامی583 ابجد 5 تن آل عباء 583 محمد 92+110علی +135 فاطمه +118 حسن +128 کلید دین حسین = 583 شبکه نور 583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت پیامبرند 583 میشود 385 شیعه قال رسو الله = انا و  علی ابواه هذاه الامه"275 +110علی = 385 شیعه ابو حنیفه(پیشوای بزرگ اهل سنت)
هیچ کس با علی به مبارزه برنخاست مگرآنکه علی از آن برتر بود واگر علی به مقابله ومبارزه با آنها
نمی پرداخت هیچکس نمی دانست سیره بین مسلمین و تکلیف شرعی با این گروهها از چه قرار است.
 (مناقب ابو حنیفه٬خطیب خوارزمی ج2 ص83
سوار شدن به الاغ بعضی ها آنقدر با شدت میپرند که از آن طرف با کله به گل فرو میروند باز غیرت پیشوای شافعی شنیده بودیم پسر عمو ها دشمن خونی همند ولی ندیده بودیم فدایی یکدیگرند به فرموده  پیشوای شافعی  سگش شرف دارد به تمام شافعی های دنیا شافعی ها باید از پیشوای خود خجالت بکشند علی دوستی را از پیشوای خود بیاموزند شرم کنند بدروغ می گویند شافعی هستند مذهب شافعی درست ولی پیروان شافعی رهبرشان یک شیعه بتمام عیار است   (پیشوای مذهب شافعی)فرمود
اگرعلی مرتضی خود را آنطور که بود نشان می داد٬مردم جهان همه در برابرش سرسجده برزمین میگذاشتند٬ شافعی می میرد ولی نمی داند که خدای او الله است یا٬علی شافعی خیلی از ما شیعه تر بوده ولی کفر گفته خواسته پیروان آخر الزمانش را شرمنده الله و شیعیان کند اگر شافعی از من شیعه علی را بیشتر دوست داشته خود را فدایی علی میداند ولی من اصلا" کفر نمی گویم و علی را بنده عالی مرتبه الله دانسته و مثل رسول خدا دوستش میدارم  شافعی را هم دوست میدارم عجب جراتی داشته و کفر گفته یا مثل پیروان آخرالزمانش یک دیوانه به تمام عیار بوده است    

1-غررالحکم، ج3، ص428، ح4990  قطعا" اگر خداوند به امام زمان اجازه بفرماید و پیشوای شافعی را زنده کند یا حضرت عیسی (ع) ایشان را زنده کند گردن تمام شافعی ها را خواهد شکست که دشمن علی و فرزندانش میباشند یهودی هابفکر توطعه علیه اسلام و میسحیت هستند به دروغ اعلام کرده اند کسی که در آخر الزمان خود را مسیح معرفی میکند و مرده هم زنده میکند او مسیح نیست با او بجنگید و الله مسیح با منجی عالم مهدی ظهور خواهد کرد و یهودیان نامردان روزگارند در فکر تفرقه در دین مسیح میباشند که حضرت عیسی را بنام دجال معرفی خواهند کرد در حالی که دجال خود قوم یهودی میباشندمسیحیان گول یهودیان را نخورند انها انسانهای نامردو دروغ گویی میباشند که در طول تاریخ بفکر توطعه و نفاق بوده اند پیامبر اسلام فرمود به هر گروهی اعتماد کردی به یهودی اعتماد نکن آنها دروغ گو و سست پیمانند  علی مرتضی یک پدیده شگفت انگیز در عالم خلقت آفریدگاری بود و باقی خواهد ماند آن بزرگوار مانند در گرانبهایی می درخشد و آنقدر درخشش نورش زیاد و نورانی است که با هیچ نوری در دنیا نمی توانیم مقایسه کنیم سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است گفتم که روم سایه لطفش بنشینم گفتا که علی نور بوود سایه ندارد ای وای بر من از فرقه های باطل و من درآوردی که نامشان یک بار در قرآن نیامده و کفر هم می گویند هر کسی الله را با مخلوقش یکی کند از دین خارج است مگر توبه کند امام علی فرمود دوکس به دوزخ میروند غلوو کنندگان و دشمنان علی لا اقل دشمن علی نباشید شافعی باشید بهتر است شاید امام علی شفاعتتان کرد و خداوند بخاطر علی شما را بخشید هرگز باورم نمیشد پیشوای مذهب شافعی اینقدر عاشق علی باشد خدا او را ببخشد دوستی زیاد هم برای پیروانش خود حکایتیست سلام بر محمد صبح شما بخیر لعنت خداوند بر کسی که به یگانه عالم الله شرک بورزدخجالت نکش این گفته ارباب دیوانه خود شماست لطفا بعد از شهاد تین شیعه شو و دیگه زیر آبی معنی و مفهومی ندارد و کنایه زدن به اهل حق قرآن یاران قائم آل محمد {عج} را رها کن تا بیش از این خجالت نکشی
و یا بی خیال الله و پیامبران و جانشینانشان گردد
و یا کسانی که بی خیال دین الهی 110 جلوه الله 110 گردند و یا کسانی که به دین شرک ورزیده اند نباشیم برای شما برادران خوبم دعا و از خداوند سلامتی در خواست مینمایم http://aaaali110.loxblog.com/post/324

عابدی در بالای کوهی به عبادت و راز و نیاز با خداوند یکتا روزگار می گذراند و هر شب یک قرص نان جو از غیب به او می رسید که نصف آن را شب و نصف دیگرش را صبح می خورد .تا اینکه از قضای روزگار یک شب آن یک قرص نان جو نرسید .مرد عابد گرسنه و متحیر ،درماند ه و ناراحت شد .طوری که آن شب حتی نماز خود را ترک کرد و از نگرانی نان تاصبح نخوابید و صبح بناچار از کوه به زیر آمد .در آن دشت قومی کافر و گبر زندگی می کردند .عابد در خانه ای را کوفت و مر گبری بیرون آمد و به او دو  عدد قرص نان جو داد .مرد عابد او را دعاکرد و نان ها را برداشت و به طرف کوه روان شد .ناگهان متوجه شد که یک سگ گرگی لاغر و نهیفی به دنبالش می آید .سگ نزدیک تر شد و لباس او را گرفت و درید .مرد عابد از ترسش یک قرص نان ،جلو سگ انداخت و خود به سرعت دور شد تا از دست سگ در امان بماند .ولی سگ فورا نان را خورده و خودرا به مرد عابد رساند .ناچار قرص دیگر نان را جلو سگ انداخت و لی سگ آن را نیز خورد و همچنان به دنبال مرد عابد روان شد . مرد عابد با خود گفت ،عجب سگ بی خیالی است .دو قرص نان را خورده و همچنان به دنبالم می آید .سگ ناگهان به حرف آمد و گفت :

 "ای مرد ،من بی حیا نیستم .چشمانت را خوب پاک کن و به بین بی حیا کیست ؟من سال هاست که بر در منزل آن مرد گبر که نان ها را به تو داد زندگی می کنم . گوسفندهایش را پاسبانی می کنم و خانه اش را نگهبانی .او گاهی نیم نان و گاهی یک مشت استخوان به من می دهد و گاهی فراموشم می کند .هفته ها می گذرد که من ناتوان ،نه از نان و نه از استخوان نشانی پیدا نمی کنم ،و گا هی نیز باشد که او نیز برای خود نانی پیدا نمی کند.ولی ! من چون د ردرگاه او پرورش یافته ام ،رو بدرگاه دیگری نمی کنم .چون قمار عشق را با او باختم ،جز در او ،دری را نشناخته ام .گاه مرا با چوب و گاه نیز با سنگ می زند ولی از در او جدا نشده ام .ولی تو چون یک شب نان به دستت نرسیده است ،بنای صبرت را شکستی و از در خداوند رزاق روی گردان شدی و به در گبری شتافتی .برای نانی دوست خود را رها کرده و به در دشمن او آمدی و با او آشتی کرد ی .حال خودت انصاف بده که بی حیا کیست ؟

مرد عابد از این سخن دیوانه شد ه و انقدر بر سر خود کوبید که بیهوش شد .

 

 
امام زمان میفرماید ای مردم تا به کی گمراهی بس نیست اگر مردم امام زمانشان را به اندازه یک لیوان آب دوست می داشتند خداوند اجازه ظهور داده و عدل الهی را در سرتاسر گیتی بر پا مینمود مردم باید بخواهند تا خداوند اجابت کند ادعونی استجب لکم
ز دیدارت شدیم بی قرار کی شود تمام زمان انتظارعاشقانت شدند بی یار کی شود تمام زمان انتظار ...ف.فتحی  برو ای گدای مسکین دره خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گداء را روز قیامت که صحنه محشر شود آشکاروقتی دولت همکاری نمیکند منابع طبیعی دست روی تمام زمینها گذاشته و به جوانان اجازه فعالیت های کشاورزی نمیدهد نیروی کار براحتی هدر میرود آبها اسراف میشود 9 ماه سال آبها بیهوده هدر می رود و درختان بی ثمر کاشته میشود بودجه مملکت تباه میشود برای چمن کاری ها آبها به هدر میرود چراگاهها بیهوده بی مصرف باقی میماند امام صادق مردم را تشویق به کشاورزی و کاشتن درختان با ثمر میکرد هر وقت دولت اسلامی توانست برنامه ای برای جوانان ایجاد کند مردم هم بچه دار میشوند در این زمان بچه یعنی درد سر بچه یعنی بی کاری بچه یعنی نوکری بچه یعنی جنگ بچه یعنی فساد تباهی در مملکت اگر دست اینجانب باشد می گویم هیچ کس بچه دار نشودو بیهوده خود را به دردسر نیندازد زحمت بیخودی برای خود ایجاد نکند مگر دولت چین نیست سه میلیارد نیم انسان را سیر میکند ما عرضه سیر کردن خودمان را نداریم بخاطر بی برنامه گی دولت انسان خجالت میکشد این همه زمین در هر نقطه ای می خواهی بیابانها را آباد کنی همه بی کاره های حقوق بگیر بر سرت خراب میشوند و اجازه آباد کردن بیابانها را نمی دهند به اینجانب زمین بدهند هزاران گله راه می اندازم و نمی گذارم رودخانه ها زمستان آبهایش به هدر برود همه را ذخیره میکنم برای کشاورزی پرورش ماهی و ووو شتر مرغ راه اندازی میکنم و برای دویست جوان شغل ایجاد میکنم

سایت جامع سربازان اسلام

 
آیا مجموعه تصاویری که طراحی کرده ایم را مفید میدانید؟؟؟
 
 
 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-34.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-20.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-2.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-32.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-31.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-29.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-33.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-37.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-27.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-17.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-19.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-16.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-15.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-12.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-14.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-10.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-5.html  مثلا این را ببینید 
http://sarbazaneislam.com/bidari-islami-34.html  مثلا این را ببینید 
 
 
 
اگر دنبال پروازهای چارتری ارزان و معتبر هستی عضو کانال پروازهای چارتری بشو
 
کانال تگرام :

با سلام روی خطهای پائین تر کلیک کنید باز میشود بسیار زیباست نوشته های پیشین روی هر خط یک بار کلیک کنید باز میشود



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در سه شنبه 21 ارديبهشت 1395برچسب:,ساعت 14:41 توسط امیر علی عرفانیان |




الله 18 سلطان 18 جانشین 18 مکتب18 جانشین 18 بدین 18 الله 18+64 دین = 82 امام 82 مهدی 82
جانشین حضر ت محمد ابن عبدالله 110 علی 110 جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110 خلیفه اول امام واقعی
امشب شب قدرمی باشد23مهدی23رهبر23 طبیب23 الگوی 23جهان اسلام 23جانشینه 23 اصلی23ناب الله23 آئین23ملائک
سنگ کیسه صفرا اگه می خوای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی
قی کردن بهترین دوای جسم میباشد قی کردن از تجمع سنگ در کیسه صفراء جلو گیری می کند وقتی کیسه صفرا پر ش
به ابجد53 صلوات برمحمد53 احمد 53 علی26+27 فاطمه = 53 آل طاها آل یاسین53امام جانشین پیامبر53
شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 3319
سردار سلیمانی آیا وقت آن نرسیده تا جنایتکاران را سر جایشان بنشانیم
نام تو اسم اعظم پروردگار است منتخب رسول ابن عم نبی عم یتساءلون عن نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون ثم
دین الله اصل اسلام 59 مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین الله شیعه59 شیعه اصل اسلامه59دین واقعی اسلام59
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟ «ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف»
ظالم عالم مقصر عالم کیست بدبخت عالم کیست مذهب عالم کیست 740اندیشه شیطان740مقصرعمر740
مذهب الله محمد53فاطمه علی53سعادتمند ترین 53اهل بیت پیامبر53احمددین نمونه الله 53 53دین کامل الله 53
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟«ث ،ج ،خ ،ز،ش،ظ،ف» قدرت علمی امام مهدی میتواند عرش رابه لرزه درآو
رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59
دین۶۴ الله محمدعلی۶۴جانشین محمدعلی۶۴دین۶۴الله محمدعلی۶۴تنها برگزیده دین۶۴نماینده غدیری۶۴ اصحاب یمین
بیماری های سگ مهمترین بیماری سگ میرینه تو خونه بوگندشم میمونه
فرمانده دلاور دین اسلامی 110 علی 110 دین الهی 110ریاضی در قرآن فضائل امام علی از نظر دشمنان امام علی
کشته شدگان بت پرست که به دست با کفایت مولاء علی در جنگها بدر احد خندق تبوک و فتح مکه
کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست